خبر
یادداشت دکتر محمد حسین طاهری پیرامون عملیات وعده صادق؛

نظام محاسباتی جبهه‌ی مقاومت و آستین عملیات وعده صادق

به گزارش معاونت مرکز تخصصی تمدن نوین اسلامی، با گذشت چندین هفته از عملیات غرورآفرین «وعده صادق» هنوز مختصات و ویژگی‌های این عملیات، آنگونه که باید تبیین نشده و اذهان عمومی جهانی عظمت و بزرگی آن را درک نکرده. یادداشت پیش رو که توسط دکتر محمد حسین طاهری استاد درس «تاریخ تحلیلی پهلوی» مرکز تخصصی تمدن نوین اسلامی نگاشته شده، تلاشی در همین راستا می‌باشد که در ادامه تقدیم نگاه پرمهر شما عزیزان می گردد.

مقدمه

اصول نظام محاسباتی حاکم بر فرآیند تولد و تکامل جبهه‌ی مقاومت، در شیوه‏ی پاسخ‌گویی جمهوری اسلامی ایران به تجاوز آشکار رژیم صهیونیستی و حمله به کنسول‌گری کشورمان در دمشق، رد پای روشنی داشت. از آوردگاه‌هایی این‌چنینی می‌توان برای صورت‌بندی و آشکارسازی این منطق بهره گرفت و راستای تاثیرگذاری این نظام محاسباتی بر شکل‌گیری نظم جدید جهانی را دریافت. «ایستادن در نقطه‌های غیرقابل‌انکار قدرت‌آفرین»، «تغییرِ منطقِ موازنه‌ی تکنولوژی‌های هراس‌آفرین» و «بهره‌گیری از قدرت بهت خبری» را سه مولفه‌ی برجسته در این نظام محاسباتی می‌توان شمرد که بازتاب آن‌ها در عملیات وعده‌ی صادق قابل مشاهده بوده است.

الف. ایستادن در نقطه‌های غیرقابل‌انکارِ قدرت‌آفرین

منطق هزینه و فایده‌ی عملیات وعده‌ی صادق به‌عنوان یک اقدام نظامی، از یک نظام محاسباتی دیرپاتر و موسع‌تر بهره گرفته است. این منطق مشخص‌کننده‌ی «روشِ» انتخابِ نقطه‌هایی برای حضور موثر و تعیین‌کننده‌ی ما در منطقه‌ی غرب آسیا بوده است، به‌نحوی که هرگونه عکس‌العمل نسبت به این حضور و تاثیر، زاینده‌ی قدرت انکارناپذیر برای جبهه‌ی مقاومت و قلب تپنده‌‎ی آن، یعنی جمهوری اسلامی ایران باشد. به‌نظر می‌رسد که تهدید مناطق امن ژئوپلیتیک استعمار و ایجاد پایگاه‌های مقاومت در آن مکان‌ها، از مهم‌ترین مشخصه‌های این نقطه‌یابی است.

مدیترانه و سواحل فنیقیه، زادگاه استعمار باستان است. نخستین کشتی‌های ماجراجو استعمار از سواحل این منطقه به راه افتادند و با لنگرانداختن در سواحل شمالی و جنوبی مدیترانه، نخستین حکومت‌های چپاول‌گر -مثل کارتاژ- را تاسیس کردند. در دوره‌ی مدرن، استعمار با حفر کانال سوئز نسخه‌ی جدیدی از استعمارگری را پی‌ریزی کرده، تا امروز پیش برده و رژیم صهیونیستی را نگهبان آن قرار داده است. حضور موثر در این گلوگاه‌ها برای تغییر معماری ژئوپلیتیک استعمار یکی از الزامات براندازی این رویکرد غیرانسانی است.

در این راستا، جمهوری اسلامی ایران نه‌تنها هیچ‌گاه حضور مستشاری خود در شامات و فلسطین را انکار نکرده، بلکه رهبر معظم انقلاب اسلامی در دهه‌ی گذشته به آمادگی این جبهه برای تجهیز کرانه‌ی باختری نیز آشکارا تصریح فرمودند.[1] حضور موثر و تعیین‌کننده در متن کانون‌های جغرافیاییِ مظلومیتِ آشکار و کنشی در جهتِ تغییرِ قطعیِ معادلات قدرت در آن نقطه، بی‌شک تابع روشی محاسبه‌شده و سنجیده برای مواجهه‌ی عمیق با نظام سلطه‌ی جهانی است. طبعا این منطق، مهم‌تر از اقدام میدانی است؛ چراکه همواره قدرت زایش و تکرار در بطن آن، حاضر و مستتر است. حمله به مرکزی که مستشاران جمهوری اسلامی ایران در آن‌جا حضور داشتند، به گمان کاستن و مهار استقامت مثال‌زدنی مردم غزه، که عملا بقای رژیم صهیونیستی را تهدید کرده است، اقدامی بود که این رژیم، خواه از این اقدام چشم‌پوشی می‌کرد و خواه این رفتار غیرحقوقی را مرتکب می‌شد، نتیجه‌ی آن به واضح‌ترشدن چهره‌ی ددمنشانه‌ی رژیم ازیک‌سو، و افزون‌ترشدن قدرت جبهه‌ی مقاومت ازسوی‌دیگر انجامید. تداوم کمک‌های مستشاری، به‌نحوی به زوال این رژیم سرعت می‌بخشید؛ اینک نیز حمله به این کانون، به‌نحو دیگری زوال وکیل استعمار در غرب آسیا و گسترش نفرت جهانی نسبت به صهیونیزم را شتاب می‌دهد. با وجود این منطق محاسبه‌ی زیان و فایده، امکان تکرار چنین حضورهایی هر لحظه وجود دارد. این منطق از نظام محاسباتی تعامل میدان و دیپلماسی در جمهوری اسلامی خبر می‌دهد.

 ب. تغییرِ منطقِ موازنه‌ی تکنولوژی‌های هراس‌آفرین

انقلاب صنعتی، شمشیر دولبه‌ی مدرنیته برای ساخت جهان مدرن بوده است. از همان ابتدا که با اختراع موتور بخار، صنعت در خدمت استعمار و به‌سلطه‌درآوردن ملت‌های اقصی نقاط جهان قرار گرفت، پس از جنگ جهانی دوم و رونمایی از قدرت هسته‌ای، تکنولوژی‌های هراس‌آفرین در خدمت حفظ هژمونی نظام سلطه قرار داشته‌اند. تغییر معادله‌ی رعبی که از این تکنولوژی‌ها تغذیه می‌کنند، بخش مهمی از نظام محاسباتی جبهه‌ی مقاومت برای پنجه‌درانداختن با نظام سلطه است. عملیات وعده‌ی صادق، سومین اقدام عملی نظام جمهوری اسلامی ایران علیه کشورهایی بود که مجهز به بمب اتمی هستند.

در ادبیات روابط بین‌الملل و مطالعات امنیت، معمولا از «بمب اتم» به‌عنوان «سلاحی برای استفاده‌نشدن» یاد می‌کنند. بسیاری از کارشناسان این حوزه معتقدند که برای افزایش بازدارندگی، کشورهای در معرض تهدید باید به این سلاح مجهز شوند. نکته‌ی مهم این است که تجهیزشدن به این سلاح، به‌معنای تبعیت از منطق قدرت در نظام سلطه و به‌رسمیت‌شناختن آن است. آن‌چه امکان شکل‌گیری هندسه‌ی جدیدی از نظم در محیط بین‌الملل را نوید می‌دهد، ظهور منطقی جدید برای موازنه‌ی صلح-تهدید است. تغییر در «روش» حاکم بر موازنه‌ی تکنولوژی‌های نظامی و اصول مسلّم دیپلماسی و امنیت، یکی از نشانه‌های امکان ترسیم هندسه‌ی جدید نظام بین‌الملل است. این‌که بازیگری بتواند بدون افتادن در الزامات منطق رایج بازدارندگی، از ابزار و مولفه‌های دیگری برای این مراد بهره بگیرد، نشانه‌ی صدق این سخن است که «خطّ اساسی سوّم و یکی از خطوط اصلی نظم جدید، گسترش منطق مقاومت خواهد بود. فکر مقاومت و جبهه‌ی مقاومت در مقابل زورگویی گسترش خواهد یافت که مبتکرش جمهوری اسلامی است».[2]

ظهور این قدرتِ برخاسته از تکنولوژی‌های نظامی از آستین سازمان‌ رزم جمهوری اسلامی ایران، تصور قدرت منطقه‌ای و جهانی ایران پس از عهدنامه‌ی ترکمنچای را به‌نحو اغماض‌ناپذیری تغییر داد. ما کشوری بودیم که مدرنیته را در وسط جنگ با روس‌ها شناختیم؛ تکنولوژی نظامی همیشه برای ما نشانه‌ی عقب‌ماندگی بود. اما امروز ایران تنها کشوری در جهان است که با تکنولوژی نظامی خود، به تهدیدات و تجاوزات سه کشور دارای تکنولوژی هسته‌ای، با تکنولوژی ناهمتراز دیگر ضمن رعایت اصول اخلاقی و انسانی در متن جنگ، پاسخ بازدارنده داده است. طبعا منطق این تغییر، مهم‌تر از مصادیق آن است و می‌تواند در نمودها و عرصه‌های دیگر نیز تکرار شود و شیوه‌ی انسانی‌تری را برای تقسیم‌بندی جهان حاکم گرداند.

ج. بهره‌گیری از قدرت بُهت خبری

پیش‌بینی نویسنده از نحوه‌ی عکس‌العمل جمهوری اسلامی نسبت به حمله به کنسول‌گری کشورمان در سوریه -با توجه به تصوّر اجمالی‌ام از نظام محاسباتی مورد بحث- این بود که پاسخ ایران در «روزِ روشن» انجام خواهد شد. استدلالم این بود که این منطق نو باید بر همگان عیان بوده و روا پنداشته شود. اما آن‌چه در عمل رخ داد، آغاز در ساعات منتهی به بامداد بود. اگرچه این پیش‌بینی اشتباه بود، اما در منطق آن تغییری رخ نداد؛ زیرا ماجرا و نحوه‌ی بازنمایی خبری آن به‌نحوی پیش رفت که گویا پاسخ ایران در «صبح روشن» انجام گرفته است. به‌عبارت‌دیگر، کلّ اقدام، از لحظه‌ی پرتاب تا اصابت که چندین ساعت به‌طول انجامید، با گزارش‌های زنده و لحظه‌به‌لحظه‌ی شبکه‌های خبری و تحلیل‌های پیوستی پوشش داده شد.

با توجه به شواهد و قرائن، به‌نظر می‌رسد که مهندسان خبری این اقدام، مخاطبان بیدار در قاره‌ی امریکا را نخستین هدف خود قرار داده بود. کل عملیات از لحظه‌های آغازین‌اش، برخلا اصل غافل‌گیری و پنهان‌کاری نظامی، با پوشش خبری لحظه‌‎به‌لحظه‌ی شبکه‌ی خبر همراه بود. توجه به پیوست‌های خبری در عملیات طوفان‌الاقصی نیز این مولفه را تایید می‌کند. ساکنان قاره امریکا در حالی روز تازه‌ی خود را آغاز می‌کردند که ماجرای پرتاب پهبادها و موشک‌ها از خاک ایران به‌سوی رژیم اشغال‌گر، به‌عنوان نخستین خبر زنده و در حال انجام در کلیه شبکه‌های خبری‌شان بازتاب پیدا می‌کرد. حتی ردّ پای ایجاد تعلیق و تردید به ابعاد خبر را می‌شد در دستور زبان نخستین بیانیه‌ی نیروهای مسلح (زمان فعل پرتاب و اصابت ) احساس کرد.

نکته‌ی آخر و تذکر

نخستین طلیعه‌ی عملیات وعده‌ی صادق را می‌توان خطبه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای در عید سعید فطر دانست. با توجه به این مطلب، تذکر معظم‌له و تاکید ایشان بر مساله‌ی «وحدت» نیز بی‌ارتباط با مولفه‌های یادشده نبوده است. بنابر منطق حاکم بر نظام محاسباتی‌ای که به گمانه‌زنی نسبت به برخی از ابعاد آن پرداختیم، نقطه‌ی آسیب‌پذیر جمهوری اسلامی ایران و جبهه‌ی مقاومت، به مقوله‌ی «وحدت درونی» برمی‌گردد. همه‌ی دستاوردهای این اقدام حیرت‌آور می‌تواند تحت‌الشعاع اختلافاتی قرار بگیرد که ظرفیت اختلال در «وحدت ملی» و «وحدت راهبردی جبهه‌ی مقاومت» را داشته باشند.

پی‌نوشت

[1].  https://farsi.khamenei.ir/others-special?id=28299.

[2]. https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=51259.

 

پایان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید