نویسنده: مصطفی عربی

آغاز پذیرش دانش‌پژوه در سطوح ۳ و ۴ مرکز تخصصی تمدن نوین اسلامی

[vc_row][vc_column][us_image_slider ids=”4192,4191″ nav=”dots” transition=”crossfade” img_size=”full”][vc_column_text]آغاز پذیرش دانش‌پژوه در سطوح ۳ و ۴ مرکز تخصصی تمدن نوین اسلامی

مرکز تخصصی تمدن نوین اسلامی وابسته به حوزه علمیه، با استعانت از خداوند متعال، فرایند پذیرش دانش‌پژوه در سطوح ۳ و ۴ را آغاز نموده است.
در این مسیر، تربیت نیروهای علمی متعهد با تکیه بر اندیشه‌های امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله العالی) در دستور کار قرار گرفته و برنامه‌های آموزشی و تربیتی مرکز با ویژگی‌های زیر ارائه خواهد شد:

  • تمرکز محوری بر اندیشه‌های امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی
  • رویکرد اجتهادی در پرداختن به مباحث علمی و تمدنی
  • اهتمام جدی بر تقویت پایه‌های فقهی و معارفی دانش‌پژوهان
  • بهره‌مندی از اساتید متخصص، مجرب و انقلابی
  • حمایت علمی و ساختاریافته از فعالیت‌های پژوهشی
  • اعطای مدرک رسمی تخصصی در پایان فرایند تحصیلی
  • اجرای برنامه‌های علمی، فرهنگی و تربیتی متنوع، با توجه به نقش خانواده‌های دانش‌پژوهان

مهلت ثبت‌نام تا تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ می‌باشد.

علاقه‌مندان می‌توانند جهت ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر به وبگاه رسمی مرکز مراجعه نمایند.

نشانی وبگاه: https://MTTNA.ir

ورود به مراحل ثبت نام:

برای ثبت نام اینجا کلیک کنید

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , , , , , ,

خدمات شهید رئیسی، خدمت به آبرو و عزت ملی بود

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

این جلسه برای بزرگداشت یاد و نام شهید عزیزمان، رئیس‌جمهور شهیدمان، مرحوم آقای رئیسی و دیگر شهدای خدمتی است که با ایشان در این حادثه‌ی تلخ به شهادت رسیدند؛ شهید آل‌هاشم،(۱) شهید امیرعبداللهیان،(۲) شهدای گروه پرواز،(۳) استاندار محترم آذربایجان،(۴) فرمانده حفاظت.(۵) این مجموعه، در مثل امروزی، در واقع ملّت ایران را داغدار کردند.

حوادث تلخ و شیرین، در زندگی انسان، پی‌درپی در گذر و در عبور است. مهم آن است که ما این حوادث را مورد تدبّر قرار بدهیم و به مناسبت این حوادث درسهایی را از تاریخ، از گذشته‌ی خودمان، از خود این حوادث فرابگیریم. من درباره‌ی شهید رئیسی مطالبی عرض خواهم کرد، لکن غرض فقط ستایش نیست؛ بله، آنچه عرض میکنیم ستایش آن شهید عزیز است، لکن غرض از این بیانات فقط این نیست؛ غرض، درس گرفتن است. همه‌ی ما، آیندگان ما، جوانان ما، مسئولانی که بر این کشور حکمرانی خواهند کرد، برای این ملّت کار خواهند کرد، بشنوند، بدانند و ببینند که این‌جور زندگی، در روحیه‌ی مردم، در آینده‌ی کشور، در وضع کشور چقدر تأثیر دارد؛ اینها درس است.

اوّلین مطلبی که در مورد شهید رئیسی من عرض میکنم، این است که ایشان مصداق این آیه‌ی شریفه بود که «تِلکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الاَرضِ وَ لا فَسادًا».(۶) این یک معیار مهمّی برای مدیریّت کشور است: لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الاَرض. در سوره‌ی قصص، در همین سوره‌ای که این آیه در آن هست ــ این آیه در اواخر سوره است ــ در اوّل سوره میفرماید: اِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الاَرض؛(۷) نقطه‌ی مقابلش این است؛ او اهل علو است: اَ لَیسَ لی مُلکُ مِصرَ وَ هٰذِهِ الاَنهارُ تَجری مِن تَحتی.(۸) خود را برتر دیدن، بار خود را بر دوش مردم انداختن، مردم را با چشم حقارت نگاه کردن، خاصیّت حکومت فرعونی است.

نقطه‌ی مقابلش خاصیّت حکومت الهی است:‌ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الاَرض، که مصداق کاملش شهید رئیسی بود؛ جایگاه سیاسی و اجتماعی او خیلی بالا بود ــ خب میدیدید در این سفرها، در این دیدارهایی که او با مردم داشت، مردم نسبت به او چه اظهار ارادتی میکردند، چه علاقه‌ای نشان میدادند ــ امّا او خودش را از دیگران برتر نمیدانست؛ خودش را در ردیف مردم، مثل مردم، در مواردی کوچک‌تر از مردم به حساب می‌آورد؛ با این نگاه، با این دید حکمرانی میکرد بر کشور و دولت را اداره میکرد و کارها را پیش میبرد. برای خودش چیزی از این امکان سیاسی و اجتماعی نمیخواست، برداشت نمیکرد؛ همه‌ی توانش، همه‌ی نیرویش، همه در خدمت مردم بود، برای مردم بود، برای خدمت به بندگان خدا بود، برای اعتلا و ارتقاء آبروی ملّی و عزّت ملّی بود؛ برای خدمت بود و در راه خدمت هم به لقاءالله پیوست؛ این خصوصیّت بسیار مهمّی در این شهید عزیز است که باید یاد بگیریم. خب بحمدالله در نظام جمهوری اسلامی کم نیستند کسانی که یک چنین خصوصیّاتی را در خودشان دارند لکن باید اینها را درس کنیم، اینها را به صورت فرهنگ عمومی دربیاوریم.

شهید رئیسی دل خاشع و ذاکر داشت، زبان صریح و صادق داشت،‌ عمل خستگی‌ناپذیر و دائم داشت؛ این سه خصوصیّت است: دل، زبان، و عمل. برای تشخیص شخصیّت یک انسان و هویّت یک انسان، این سه چیز عنصر اصلی هستند: دل او، زبان او، عمل او.

دل شهید رئیسی؛ از طرفی اهل ذکر و خشوع و دعا و توسّل بود؛ این را ما کاملاً دیده بودیم. از قبل از دوره‌ی ریاست جمهوری، حتّی از قبل از دوران ریاست بر قوّه‌ی قضائیّه میدیدیم، میدانستیم؛ اهل خشوع بود، اهل توسّل بود، دل او با خدا مأنوس بود؛ از طرفی این معنا در دل او بود. از طرفی دل او لبریز از مهربانی به مردم بود؛ از مردم گله‌مند نبود، به مردم بدبین نبود، از توقّعات مردم شکایت نمیکرد. یک موارد زیادی اتّفاق می‌افتاد با مردم مواجه میشد، مردم می‌آمدند شکایت میکردند، حرف میزدند، گاهی هم ممکن بود تند صحبت بکنند [امّا] با مردم مهربان بود و از این برخوردها، از این نگاه‌ها،‌ از این حرکتها ناراحت نمیشد.

از طرفی نگران انجام وظیفه‌ی اسلامی بود. هم با خدا، هم با مردم [بود]، هم نگران وظیفه‌ی اسلامی که آیا وظیفه را انجام داد، نداد، این‌جور که انجام شد کافی بود [یا نه]؛ این دغدغه‌ی همیشگی او بود. در دیدارهایی که ما با ایشان دائماً داشتیم، انسان میدید که دغدغه‌ی کار دارد، دغدغه‌ی انجام وظیفه دارد و احساس میکند سنگینی بار مسئولیّت را. ایشان رئیس قوّه‌ی قضائیّه شد، فقط برای تکلیف شرعی؛ این را بنده از نزدیک کاملاً میدانم. در رقابتهای ریاست جمهوری وارد شد، فقط برای تکلیف شرعی. خیلی‌ها میگویند این [احساس تکلیف] را، لکن ما میدانیم که ایشان برای تکلیف شرعی وارد شد؛ احساس تکلیف کرد، وارد شد؛ هم آنجا، هم اینجا. دل او این‌جور گرایشی داشت، این‌جور حرکتی داشت. این مربوط به دل او.

زبان او؛ با مردم صریح و صادقانه حرف میزد؛ با مردم با ابهام، با نشانه‌های نادرست صحبت نمیکرد؛ صریح، روشن، صادقانه. به ایشان سفارش شده بود که به مردم بگویید که ما این کار را ، اگر توانستیم میکنیم؛ هر جا نتوانستید، به مردم بگویید نمیتوانیم. ایشان هم همین‌جور عمل میکرد؛ صریح و صادقانه.

این صراحت و این صداقت حتّی در مذاکرات دیپلماسی هم مشهود بود و طرفها را تحت تأثیر قرار میداد. در مذاکرات دیپلماسی که جای پیچیدن حرفها و پوشیدن نیّتها است، ایشان با صراحت، با صداقت صحبت میکرد و طرف را تحت تأثیر قرار میداد. به او اطمینان میکردند، میدانستند که آنچه میگوید درست میگوید. در [زمان] ریاست جمهوری، در اوّلین مصاحبه‌ای که کرد، خبرنگار از ایشان پرسید که آیا شما با آمریکا مذاکره میکنید؟ صریح و بدون هیچ ابهامی گفت: خیر؛ و نکرد. اجازه نداد که دشمن بتواند بگوید که من با تهدید، با تطمیع، با حیله توانستم ایران را پای میز مذاکره بکشانم؛ نگذاشت. اینکه طرفها اصرار بر مذاکره‌ی مستقیم میکنند، به خاطر این است؛ یک بخش عمده‌اش این است؛ ایشان اجازه نداد. البتّه مذاکرات غیر مستقیم زمان ایشان هم بود، مثل حالا که هست؛ البتّه بدون نتیجه؛ حالا هم گمان نمیکنیم به نتیجه برسد؛ نمیدانیم چه خواهد شد.

صحبت مذاکرات شد؛ من ــ بین‌الهلالین ــ یک تذکّری به طرف مقابل بدهم. طرف آمریکایی که در این مذاکراتِ غیر مستقیم وارد صحبت میشوند و گفتگو میکنند، سعی کنند یاوه‌گویی نکنند. اینکه بگویند ما به ایران اجازه‌ی غنی‌سازی نمیدهیم، این غلط زیادی است. کسی منتظر اجازه‌ی این و آن نیست؛ جمهوری اسلامی سیاستی دارد، روشی دارد، سیاست خودش را تعقیب میکند. من البتّه در یک مناسبت دیگری به ملّت ایران توضیح خواهم داد که علّت اینکه اینها روی غنی‌سازی تکیه میکنند چیست و چرا این‌قدر طرفهای غربی و آمریکایی و دیگران اصرار دارند که باید در ایران غنی‌سازی نباشد؛ این [مطلب] را ان‌شاء‌الله در یک مناسبت دیگری باز میکنم برای ملّت ایران که بدانند نیّت طرف چیست.

زبان او این‌جور بود: زبان صادق، سالم، خودمانی، صریح؛ این خیلی ارزش دارد. اگر ما بخواهیم ارزش این‌جور حرف زدن را بدانیم ــ که مبنا و ممشای شهید رئیسی این بود که با صراحت و صداقت حرف بزند ــ باید این را مقایسه کنیم با حرفها و گفته‌های سران برخی از کشورهای غربی که ادّعای صلح و حقوق بشرشان سالهای متمادی است گوش دنیا را کر کرده، که دائم دم از صلح میزنند، دائم دم از حقوق بشر میزنند، آن وقت در قبال کشتار هزاران کودک مظلوم ــ غیر کودک را کار نداشته باشید ــ [ساکتند!] هزاران کودک در غزّه در ظرف مدّت کوتاهی شهید شدند ــ شاید بیش از بیست هزار کودک ــ اینهایی که این‌قدر دم از حقوق بشر میزنند نه‌فقط جلوگیری نکردند، به ظالم کمک هم کردند! زبان ادّعای صلح آنها را، ادّعای حقوق بشر آنها را، زبان کذّاب آنها را مقایسه کنید با صداقت و صراحتی که در یک رئیس‌جمهور مثل شهید رئیسی وجود دارد؛ اینجا اهمّیّتش معلوم میشود. خب، آن زبان، و آن دل.

سوّم، عمل. شهید، یکسره [در حال] کار بود؛ یکسره! شب و روز نداشت، خستگی نمی‌شناخت. بنده مکرّر به ایشان میگفتم که یک مقداری ملاحظه کنید، ممکن است مزاج طاقت نیاورد، یک وقت آدم می‌افتد نمیتواند کار کند، ایشان میگفت من از کار خسته نمیشوم. دائم کار، دائم کار؛ کار باکیفیّت، کار خدمت‌رسانی. دو جور خدمت‌رسانی هست. یکی خدمت‌رسانی مستقیم به مردم است. فرض کنید یک شهری احتیاج دارد به اینکه لوله‌ی آب وصل کنند و آب برسانند، یک جا راه میخواهد، یک جا اشتغال لازم دارد، از این کارها؛ ایجاد اشتغال، راه‌اندازی چند هزار کارگاه راکدمانده و ازکارافتاده، کارهایی که باید در ظرف سه سال، چهار سال تمام میشده [امّا] ده سال، پانزده سال مانده بود، [شهید رئیسی] رفت سراغ اینها و بسیاری از این کارها را در شهرهای مختلف انجام داد؛ مردم آن شهرها از نزدیک دیدند این خدمات را و حس کردند. این یک جور خدمت به مردم بود.
یک جور خدمت هم خدمت به آبروی ملّی، عزّت ملّی و اعتبار ملّت ایران است؛ اعتبار ملّت ایران! اینکه طبق قضاوت مراکز بین‌المللی مالی، رشد اقتصادی ایران از نزدیک به صفر برسد به پنج درصد، این یک افتخار ملّی است، این یک عزّت ملّی است،این نشان‌دهنده‌ی پیشرفت کشور است؛ این اتّفاق افتاد، و امثال اینها مکرّر اتّفاق افتاد. اینکه در مجامع گوناگون اقتصادیِ جهانی انسان بتواند عضویّت خودش را تثبیت بکند و آنجا وارد بشود، یک افتخار بین‌المللی برای ملّت ایران است. اینکه رئیس‌جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل قرآن را سرِ دست بگیرد و بلند بکند، یا عکس شهید سلیمانی را سرِ دست بگیرد، این برای یک ملّت مایه‌ی عزّت است و ملّت را عزیز میکند؛ این هم نوع دوّم خدمات. هر دو نوع خدمت را این شهید عزیز در طول این سالها انجام داد.

آن چیزی که من میخواهم از این بیانات استنتاج کنم این است: مهم این است که انسان در نوع رفتار شهید رئیسی و بسیاری از همکاران جوان او، همان روحیه و نورانیّتی را مشاهده میکرد که در همکاران شهید رجائی، مثل کلانتری،(۹) مثل عبّاسپور،(۱۰) مثل قندی،(۱۱) مثل نیلی(۱۲) و امثال اینها میدید؛ همان نورانیّت، همان روحیه، همان انگیزه، همان احساس مسئولیّت؛ [آن هم] بعد از چهل سال! این خیلی باارزش است؛ این همان قدرت انقلاب است. این نشان‌دهنده‌ی آن است که این انقلاب، انقلابِ قدرتمندی است؛ این همان «فتح‌الفتوح» امام بزرگوار است. امام فتح‌الفتوح را تربیت و تولید مردان ازخودگذشته و کارآمد، به وسیله‌ی انقلاب معرّفی کردند؛ این، اتّفاق افتاد.

آن سالی که انقلاب پیروز شد، سال ۵۷، شهید رئیسی یک جوان هجده‌ساله بود؛ شهید آل‌هاشم یک نوجوان شانزده‌ساله بود. شهید امیرعبداللهیان یک پسربچّه‌ی چهارده‌ساله بود؛ شهید مالک رحمتی به دنیا نیامده بود؛ اینها پرورش‌یافته‌های انقلابند. شهید رئیسی از مشهد، آل‌هاشم از تبریز، رحمتی از مراغه، امیرعبداللهیان از دامغان، موسوی از فریدون‌شهر اصفهان، مصطفوی از گنبد قابوس، دریانوش از نجف‌آباد، قدیمی از ابهر؛ این جوانها از گوشه و کنار این کشور سر بلند کردند، رشد کردند. انقلاب توانست صدها هزار مثل این جوانها را تربیت کند و تربیت کرده، و در میان اینها شخصیّت‌های ممتاز بین‌المللی و شخصیّت‌های ممتاز ملّی را به ملّت ایران تقدیم کرده؛ این کار انقلاب است، این قدرتِ انقلاب است. امتیازِ انقلاب این است که میتواند شهید آیت‌الله اشرفی،(۱۳) آن پیرمرد هشتاد نودساله را و شهید آرمان علی‌وردی، این جوان هجده نوزده‌ساله را، با فاصله‌ی چهل سال، در یک خط قرار بدهد و بسیج کند و به راه بیندازد. امثال این جوان در همان راهی شهید شدند که شهید اشرفی‌ها شهید شدند، شهید صدوقی‌ها شهید شدند، پیرمردهای اوّل انقلاب به شهادت رسیدند. این انقلابی که چنین قدرتی دارد که در طول سالهای متمادی میتواند این‌جور نیروها را بسیج کند، شکست‌خوردنی نیست.

قدر انقلاب را بدانیم، قدر این سازندگی را بدانیم، قدر این حرکت عظیم ملّت ایران را بدانیم، قدر این پیشرفت را بدانیم، از خدای متعال کمک بخواهیم، این راه را ادامه بدهیم؛ ان‌شاءالله ملّت ایران یک درس ماندگاری برای بشریّت تثبیت خواهد کرد و به فضل الهی این خدمت را برای همه‌ی دنیا، همه‌ی بشریّت اهدا خواهد کرد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

 حجّت‌الاسلام سیّدمحمّدعلی آل‌هاشم (امام‌جمعه‌ی تبریز و نماینده‌ی ولیّ‌فقیه در استان آذربایجان شرقی)

 آقای حسین امیرعبداللهیان (وزیر امور خارجه)
 سرتیپ‌دوّم خلبان سیّدطاهر مصطفوی، سرتیپ‌دوّم خلبان محسن دریانوش، سرهنگ‌دوّم بهروز قدیمی
 آقای مالک رحمتی
 سرتیپ‌دوّم سیّدمهدی موسوی
 سوره‌ی قصص، بخشی از آیه‌ی ۸۳؛ «آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مىدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند …»
 سوره‌ی قصص، بخشی از آیه‌ی ۴؛ «فرعون در سرزمین [مصر] سر برافراشت …»
 سوره‌ی زخرف، بخشی از آیه‌ی ۵۱؛ «… آیا پادشاهى مصر و این نهرها که از زیر [کاخهاى] من روان است از آنِ من نیست؟ …»
 شهید موسیٰ کلانتری (وزیر راه و ترابری در کابینه‌ی شهید رجائی) که در حادثه‌ی بمب‌گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ به شهادت رسید.
(۱۰ شهید حسن عبّاسپور (وزیر نیرو در کابینه‌ی شهید رجائی) که در حادثه‌ی بمب‌گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ به شهادت رسید.
(۱۱ شهید محمود قندی (وزیر پست و تلگراف و تلفن در کابینه‌ی شهید رجائی) که در حادثه‌ی بمب‌گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ به شهادت رسید.
(۱۲ شهید حسین نیلی احمدآبادی (وزیر معادن و فلزات از ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴) که در حین خدمت و انجام مأموریّت در هشتم تیرماه ۱۳۶۸ به شهادت رسید.
(۱۳ آیت‌الله عطاءالله اشرفی‌اصفهانی (امام‌جمعه‌ی کرمانشاه)

 

برچسب‌ها:, ,

باطل رفتنی است اما باید اقدام کرد

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

تشکّر میکنم از این کار بزرگی که مجموعه‌ی شماها اقدام کردید؛ [یعنی] تشکیل بزرگداشت شهدای امدادگر در طول سالهای متمادی، چه در دفاع مقدّس و چه بعد از آن. کار بسیار لازم و مهمّی بوده و امیدواریم که ان‌شاء‌الله تأثیرات مطلوب را بگذارد.

این ابتکاراتی که آقای کولیوند ذکر کردند ــ در این متن زیبایی که خواندند ــ که این کارها انجام گرفته، اینها باید مخاطب و مستمع پیدا کند. صرف اینکه شما ابتکار کنید و یک بازی خوب درست کنید یا یک کتاب خوب بنویسید یا یک فیلم خوب تولید کنید، کافی نیست. این چیزهایی که شما گفتید، انسان را سر شوق می‌آورد و خیلی خوب است؛ منتها باید کاری کنید که در یک کشورِ هشتادمیلیونی، بیست میلیون مخاطب داشته باشد؛ یعنی واقعاً ترویج کنید؛ این مهم است. راهش را پیدا کنید؛ میتوانید. اگر جوانهای ما در زمینه‌هایی که حالا زیرساخت‌اش وجود دارد ــ آن چیزهایی را که زیرساخت ندارد، عرض نمیکنم ــ بتوانند بنشینند فرصت کنند فکر کنند و دنبال راهکار و ابتکار بگردند، مسلّم به جاهای خیلی خوبی خواهند رسید؛ این را ما، هم در صنعت امتحان کردیم، هم در ادبیّات و هنر امتحان کردیم، هم در سیاست امتحان کردیم، هم در فعّالیّت ساخت‌وساز در بخشهای مختلف امتحان کردیم.

اگر جوانها با انگیزه و همّت وارد کار بشوند، همّت کنند و دنبال کار را بگیرند، هیچ کارِ نشدنی‌ای وجود ندارد. آن جاهایی هم که زیرساخت در کشور ندارد، میشود آن زیرساخت را بتدریج ایجاد کرد. همین پیشرفتهایی که امروز در بخشهای مختلف مشاهده میکنید، هیچ کدام زیرساخت ملّی نداشته. ما الان هزارها کتابِ خواندنیِ مربوط به شهدا داریم که واقعاً خواندنی است و هر کدام را که انسان فرصت میکند نگاه کند و بخواند، جذّاب است ــ واقعاً این‌جور است ــ در حالی که ما قبل از انقلاب، زمینه‌ی کار هنری و فعّالیّتهای هنری بخصوص در زمینه‌ی داستان نداشتیم؛ خیلی‌خیلی بندرت و کم، آن هم در سطح پایین. امروز سطح کار بالا است؛ این زیرساخت را جوانهای ما ایجاد کردند، هنرمندهای ما ایجاد کردند. بنابراین، میتوانید پیش بروید و ان‌شاء‌الله انجام بدهید.

در مورد امدادگران و فضایل بزرگ اینها کم صحبت شده؛ حالا ان‌شاء‌الله بعد از این، با تشکیل این دبیرخانه‌ی شما و کارهای شما، بیشتر بشود. من دو سه جمله در این زمینه عرض میکنم. رزمنده نیاز دارد به آموزش، به سلاح؛ امّا آن کسی که این آموزش را به او میدهد و این سلاح را به او میدهد، غالباً در خارج از معرکه‌ی نبرد این خدمت را به رزمنده میکند. رزمنده احتیاج دارد به امداد، به پانسمان، به باند، به جلوگیری از خون‌ریزی، به رساندن به درمانگاه و بیمارستان؛ آن کسی که این کارها را و این پشتیبانی‌ها را از رزمنده میکند، در وسط معرکه است؛ این تفاوتِ فوق‌العاده مهمّی است بین این دو نوع پشتیبانی. امدادگر، در زیر باران گلوله و ترکش، به فکر نجات دیگری است. رزمنده‌ی ما دو کار دارد: یکی اینکه دشمن را عقب براند، یکی اینکه خودش را حفظ کند؛ امّا امدادگر ما به فکر حفظ خود نیست، به فکر حفظ دیگران است و برای حفظ دیگران وارد میدان میشود. آن چیزی که در این گوشه‌کنارِ کتابهای خاطرات رزمنده‌ها گاهی انسان مشاهده میکند از کارهایی که این امدادگران انجام دادند، واقعاً شگفت‌انگیز است! آن گذشت اینها و [کارهای] اینها، با آن سختی‌ها، با آن دشواری‌ها؛ این را باید تبیین کرد برای مردم تا بدانند و بفهمند.

یک نکته‌ی دیگر این است که امدادگران ما مظهر صفات انسانی و انسان‌دوستی بودند. ما مواردی را مشاهده کردیم که امدادگران حتّی به دشمنی که اسیر شده و مجروح است کمک میکردند؛ این کار خیلی بزرگی است. خب دشمن در میدان جنگ آمده شما را بکُشد، مقابله‌به‌مثل اقتضا میکند که شما هم بخواهید او را بکشید؛ امّا شما وقتی که آن کوله‌ی امدادگری را به دوش می‌اندازید یا میروید پشتِ خطّ‌مقدم، آنجا بیمارستان صحرایی تشکیل میدهید و آنجا امداد میکنید، در واقع دارید درست عکس وضعی که دنیای بیگانه‌ی از انسانیّت دارد رفتار میکنید و عمل میکنید، انسان‌دوستی را نشان میدهید. خود من دیدم که نزدیک خطّ‌مقدّم ــ حالا [اینکه] چند کیلومتر بود یادم نیست، امّا خیلی کم بود ــ پزشکان و پرستارها در بیمارستان صحرایی مشغول کار بودند، آنجا اتاق عمل جرّاحی تشکیل داده بودند که مایه‌ی تعجّب بود؛ بُرد گلوله‌ی دشمن و خمپاره‌ی کوتاه‌بُردِ دشمن به اینجا میرسد، اینها زیر گلوله‌ی دشمن اتاق عمل جرّاحی تشکیل دادند! [این] خیلی مهم است. پزشکانی در دوره‌ی دفاع مقدّس بودند که کیفشان آماده بود و به مجرّد اینکه بنا بود عملیّاتی شروع بشود و اینها بروند، به اینها که یک اطّلاعی داده میشد، اینها با تلفن به منزلشان میگفتند ما رفتیم! کیف را برمیداشتند راه می‌افتادند؛ یعنی اینها واقعاً یک چیزهایی نیست که به‌زبان قابل توصیف باشد؛ اینها را جز با ابزار هنر نمیشود نگه داشت و تبیین کرد و بیان کرد.

امروز ملّت ما احتیاج دارد به اینکه این حرکتهای عظیم را و این کارهای بزرگ را که از خود این ملّت سر زده، از بچّه‌های این ملّت سر زده، بداند؛ به این احتیاج دارد، که ما در این زمینه یک مقدار کوتاهی داریم، و [لذا خیلی‌ها] نمیدانند؛ و بیش از این، کوتاهی ما در انعکاس اینها به دنیا است. شما می‌بینید که در کشورهایی یک قهرمان نیمه‌کاره‌ای و متوسّطی دارند، این را چطور بزرگ میکنند، دربا‌ره‌اش کتاب می‌نویسند، داستان می‌نویسند؛ بعضی‌ها هم قهرمان ندارند، قهرمان می‌سازند؛ تاریخ ندارند، تاریخ می‌سازند. ما قهرمانش را هم داریم، تاریخش را هم داریم، گذشته‌ی پُرافتخارش را هم داریم؛ این را باید منتقل کنیم، باید منعکس کنیم. این کار بزرگی است و جزو وظایف حتمی است؛ این کار دوّم؛ که هم بشناسیم، هم معرّفی کنیم، هم این را تبدیل کنیم به فرهنگ عمومی؛ یعنی معلوم بشود که امداد و کمک یک وظیفه‌ی اسلامی و انسانی است و این باید در نسلها جاری باشد، به طور دائم بایستی ادامه داشته باشد. این کارها، کارهای همین مجموعه‌های شما است. امیدواریم ان‌شاءالله این کنگره، این بزرگداشت، یک مقدّمه‌ی خوبی باشد برای اینکه این کارها پیش برود و انجام بگیرد.

آن وقت این را شما مقایسه کنید با آن حیوانهای وحشیِ انسان‌صورتی که آمبولانس را بمباران میکنند، بیمارستان را بمباران میکنند، بیمار را بمباران میکنند و میکُشند، کودک بی‌گناه و ناتوان از دفاع را بی‌دریغ از بین میبرند! امروز دنیا دست اینها است؛ امروز حرکت جمهوری اسلامی و ایستادگی جمهوری اسلامی و «تمدّن نوینی» که جمهوری اسلامی مکرّر نام می‌آورد، برای مقابله‌ی با این وضع دنیا است. چه کسی میتواند ادّعا کند و واقعاً باور داشته باشد که در مقابل این وحشیگری‌ها، این خونخواری‌ها، انسان وظیفه‌ای ندارد؟ چه کسی میتواند این را بگوید؟ همه وظیفه داریم. امروز کسانی ادّعای اختیارداریِ دنیا را میکنند یا بر کشورهایی در دنیا حکومت میکنند که رفتارشان این است؛ کودک را میکُشند، بیمار را میکُشند، بیمارستان را نابود میکنند، مردم غیر نظامی را بی‌دریغ بمباران میکنند. خب شما [اگر] جنگ دارید، نظامی با نظامی بجنگند. حالا گاهی همین هم عادلانه نیست، ظالمانه است؛ یعنی حرکت، حرکت ظالمانه‌ای بوده، لکن بالاخره جنگ بین نظامی‌ها است. غیر نظامی را چرا میکُشند؟ چرا میزنند؟ چرا خانه‌ها را ویران میکنند؟ امروز دنیا دست اینها است.

این، آن وظیفه‌ی بزرگی است که بر دوش ما است. این احساس وظیفه است که ما را به حرکت وامیدارد؛ این احساس وظیفه است که نمیگذارد چراغ امید در دل ما خاموش بشود و همین احساس وظیفه است که دشمنانی مثل این وحشی‌های غربیِ کراوات‌زده‌ی اُدکلن‌زده‌ی خوش‌ظاهر را در مقابل جمهوری اسلامی وادار میکند به ایستادگی و دشمنی. [مشکل] اینها است؛ یعنی اگر شما به این وحشیگری‌ها اعتراض نکنید، اگر با آنها کنار بیایید، اگر حتّی تحسینشان هم بکنید، با شما هیچ دشمنی‌ای نخواهند داشت؛ مشکل همین است که شما اساس این تمدّن باطل را دارید رد میکنید و حق با شما است، باید هم رد کنید.

و ان‌شاءالله این باطل از بین خواهد رفت؛ باطل ماندنی نیست، باطل رفتنی است، بلاشک، منتها باید اقدام کرد. این‌جور نیست که ما بنشینیم تماشا کنیم تا باطل خودش آب بشود و از بین برود؛ نه، اینکه خدای متعال باطل را رفتنی اعلام میکند، این یعنی اگر چنانچه در مقابلش ایستادی، مبارزه کردی، کار کردی، این ماندنی نیست، این قدرت بر مقاومت ندارد. وَ لَو قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَروا لَوَلَّوُا الاَدبارَ ثُمَّ لا یَجِدونَ وَلِیًّا وَ لا نَصیرًا؛(۲) شما اگر سینه سپر کردید، اگر ایستادید، بدون تردید او پشت خواهد کرد؛ امّا اگر شما یا نشستید یا روی خوش نشان دادید یا لبخند زدید یا فرار کردید یا او را به کارهایش تحسین کردید، نه، او از بین نمیرود، روزبه‌روز بیشتر هم پُرروتر خواهد شد.

امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال شماها را موفّق بدارد، ما را بر آنچه وظیفه‌ی ما است آگاه کند و توفیق بدهد که بتوانیم به این وظایف عمل کنیم.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته


 در ابتدای این دیدار، آقای پیرحسین کولیوند ( رئیس جمعیّت هلالاحمر) گزارشی بیان کرد.

 سوره‌ی فتح، آیه‌ی ۲۲
برچسب‌ها:, ,

نباید اجازه داد، مسئله فلسطین به فراموشی سپرده شود

در دومین ماه از سال «سرمایه‌گذاری برای تولید»(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. جلسه‌ی حضور هر سال کارگران عزیز در حسینیّه، برای بنده یک جلسه‌ی مهمّی است. مسائل مربوط به کار و کارگری با سرنوشت کشور سروکار دارد.
من اوّلاً تبریک عرض کنم میلاد باسعادت حضرت ابی‌الحسن‌الرّضا (سلام الله علیه) را و به فال نیک بگیریم هم‌زمانی این جلسه را با این ولادت شریف. همچنین یاد کنم از شهید عزیزمان، شهید رئیسی که به مسائل مردم، و از جمله بخصوص به مسائل کارگران اهمّیّت میداد و دنبال میکرد.

مطالبی که آقای وزیر اینجا گفتند، همه مطالب درستی بود؛ یعنی خلأهایی که وجود دارد، نیازهایی که هست، کارهایی که باید بشود ــ که ایشان اینجا یکی‌یکی شمردند ــ اینها همه درست است. من تنها نکته‌ای که توجّه میدهم، این است که خود ایشان و وزارتخانه و بعضی بخشهای دیگر دولت بدانند که مخاطب این حرفها خودشان هستند. من از صمیم دل دعا میکنم که خدای متعال کمک کند به آنها، توفیق بدهد بتوانند این کارها را انجام بدهند. اگر همّت کنند و تصمیم بگیرند، میتوانند.
درباره‌ی مسائل کارگری، خیلی از حرفهای لازم زده شده؛ البتّه کارهای خوبی هم انجام گرفته، لکن روی بعضی از نقاط باید تأکید کرد؛ ولو تکراری هم هست، باید تکرار کرد. من چند نکته را یادداشت کرده‌ام که عرض میکنم.

مطلب اوّل در مورد ارزش‌گذاری است. مخاطب این بخش ــ ارزش‌گذاری کارگر و ارزش‌گذاری کار ــ در درجه‌ی اوّل، خود شما کارگرها هستید، برای اینکه قدر خودتان را بدانید و بدانید آنچه دارید انجام میدهید، در واقع کجای مجموعه‌ی آفرینش، مجموعه‌ی جامعه، مجموعه‌ی خواستهای معنوی و ارزشهای دینی را پُر میکند.

یک موضوع، موضوع ارزش کارگر است؛ کارگر نه به حیث کارش، [بلکه] به حیث انسانیّتش. کارگر دو خصوصیّت مهم دارد که این دو خصوصیّت، هر کدام یک حسنه است پیش خدای متعال: اوّل اینکه سعی میکند نان حلال را و رزق زندگی را با نیروی خودش به دست بیاورد؛ کَلّ(۲) بر دیگران نمیشود، مفت‌خوری نمیکند، چپاولگری نمیکند، از مال دیگران به سمت خودش نمیکشد؛ با نیروی خودش [نان به دست می‌آورد] ــ نیروی کار، انواع کارگرها؛ هر کدام به نحوی ــ که این یک حسنه است، این یک کار مهم است؛ انسان باید این‌جور زندگی کند؛ این الگو است برای زندگی هر انسانی، که متّکی به خود، متّکی به نیروی خود، زندگی را این‌جور بگذراند. این یک خصوصیّت.

خصوصیّت دوّم که آن هم حسنه‌ی مهمّی است، این است که کارگر نیازهای دیگران را برآورده میکند. شما برای مردم مصنوعات صنعتی،‌ کشاورزی،‌ خدماتی تولید میکنید، در اختیار آنها میگذارید؛ یعنی به زندگی دیگران دارید کمک میکنید. از لحاظ انسانی این دو نقطه بسیار باارزش است، حسنه است. اگر فرض بفرمایید ما بخواهیم ارزش‌گذاری کنیم، کسی هست که اهل عبادت و مانند اینها است منتها برای زندگی خودش و بقای خودش و اهلش هیچ ‌گونه تلاشی انجام نمیدهد، کارگر که تلاش میکند، کار میکند، از او افضل است. این ارزش‌گذاری است. این مربوط به کارگر به حیث کارگری، به حیث انسانی.

و امّا ارزش‌گذاری کار؛ این خیلی مهم است؛ این خیلی برجسته است. کار یک ستون اصلیِ اداره‌ی زندگی بشر است. اگر کار نباشد، زندگی بشر فلج میشود. سرمایه مسلّماً تأثیر دارد، علم مسلّماً تأثیر دارد، امّا سرمایه و علم بدون نیروی کننده، بدون کارگر به هیچ کار نمی‌آید و هیچ فایده‌ای بر آن مترتّب نمیشود. کارگر روح میدهد به جسم سرمایه. ما گفتیم [شعار] امسال «سرمایه‌گذاری برای تولید»؛ خیلی خب، مهم‌ترین سرمایه، کارگر است. سرمایه‌گذاری بکنند امّا توجّه داشته باشند که این سرمایه‌گذاری مالی، بدون اراده‌ی کارگر، بدون توانایی‌های کارگر، بدون خواست کارگر به جایی نخواهد رسید. نقش کار این است: یکی از ستونهای اصلی قوام و دوام جامعه است. برای همین هم هست که شما می‌بینید دشمنان هر جامعه‌ای از جمله دشمنان جمهوری اسلامی از اوّل انقلاب تا امروز تلاش داشتند که بلکه بتوانند جامعه‌ی کارگری را از کار در فضای جمهوری اسلامی منصرف کنند، معترض کنند؛ از روز اوّل. بنده خاطره دارم در این زمینه که حالا جای گفتنش نیست. حالا آن روز کمونیست‌ها بودند، مارکسیست‌ها بودند که دنبال این بودند محیط‌های کارگری را قبضه کنند، در اختیار خودشان بگیرند، بعد ناگهان یک بخش را بکلّی تعطیل کنند، فلج [بشود]. هر بخش را که تعطیل میکردند فلج بود؛ امروز هم همان انگیزه وجود دارد؛ آن روز کمونیست‌ها این کار را میکردند، امروز عوامل سیا و موساد این کار را میکنند. البتّه هم آن روز، هم امروز کارگرهای ما محکم ایستاده‌اند و با مشت محکم به دهان طرفها کوبیده‌اند.

خب، عرض کردیم که مهم‌ترین سرمایه، کارگر است؛ یعنی تأثیر کارگر از پول و از تحقیقات علمی و مانند اینها بیشتر است. «ما با این سرمایه چه کنیم؟»؛ این شروعِ وظایفی است که در قبال کارگران وجود دارد. یک بخشی از این وظیفه ممکن است به عهده‌ی بنده‌ی حقیر باشد، بخشی به عهده‌ی وزیر باشد، بخشی به عهده‌ی صاحب سرمایه و کارآفرین باشد، بخشی به عهده‌ی عموم مردم باشد، بخشی به عهده‌ی مطبوعات باشد. بالاخره در قبال کارگر وظایفی وجود دارد.

کارگر برای اینکه بتواند درست کار بکند، هم بتواند کار را خوب از آب دربیاورد و به دیگران کمک برساند، هم بتواند خودش سرپا بِایستد، نیازهایی دارد؛ یکی از این نیازها امنیّت شغلی است؛ یکی از این نیازها ایمنی بدنی است؛ این حوادثی که گاهی اتّفاق می‌افتد برای کارگرها، اینها عمیقاً انسان را ناراحت میکند؛ اینها ضربه است؛ [یک نیاز،] ایمنی است. یکی از این نیازها برطرف کردن دغدغه‌های معیشتی است؛ یعنی این کارها باید انجام بگیرد. خب حالا من به بعضی از اینها با اشاره عرض میکنم و عبور میکنم.

اوّلین موضوع، امنیّت شغلی است. کارگر باید بداند که سر این شغل خواهد بود، تا بتواند برنامه‌ریزی کند؛ دغدغه نداشته باشد که حالا تا کِی، تا چند [وقت هست]؛ ادامه‌ی شغل او منوط و وابسته‌ی به اراده‌ی دیگری نباشد؛ امنیّت شغلی یعنی این. باید این امنیّت را تأمین کرد. در یک دوره‌ای چند سال قبل از این، به بهانه‌های گوناگون کارخانه‌های متعدّدی تعطیل شد؛ این خب ضدّ امنیّت شغلی است. گاهی گزارش می‌آمد که فلان کارخانه تعطیل شد؛ میپرسیدیم چرا؟ میگفتیم چرا؟ بهانه می‌آوردند که موادّ اوّلیّه نیست، ماشین‌ها فرسوده است و مانند اینها؛ البتّه اینها هست لکن اینها علاج دارد؛ باید علاج کنند. کارخانه را نباید تعطیل کنند.

یک مواردی، که من قبلاً هم اشاره کرده‌ام،(۳) تعطیل کارخانه‌ها یک حرکت خائنانه بود؛ برای این بود که این زمین ارزش بالایی پیدا کرده بود، ماشین‌ها را یک جوری بفروشند، کارگرها را یک جوری بازخرید کنند، از زمین استفاده‌ی بیشتری بکنند برای پول! برای پول، برای اطماع شخصی این کار را میکردند. اینجا، هم دستگاه‌های نظارتی، هم دستگاه قضائی باید مراقبت کنند؛ [این] یکی از کارهای اساسی و مهم است. دستگاه‌های دولتی هم که خب وظیفه دارند؛ چه وزارت کار، چه بعضی از دستگاه‌های دیگر؛ باید جلوی این گرفته بشود. لذا طبق آماری که به ما دادند، در دولت شهید رئیسی  هشت هزار کارخانه را به کار برگرداندند؛ پس میشود. پس میشود کارخانه‌ی تعطیل‌شده را یا کارخانه‌ای را که با یک‌سوّم ظرفیّت، یک‌چهارم ظرفیّت کار میکند، به کار برگرداند. یکی از افتخارات آن شهید عزیز همین بود؛ با بنده هم شاید مکرّر این را در میان گذاشته بود. بنابراین یک [مسئله،] مسئله‌ی امنیّت شغلی است.

در کنار این امنیّت شغلی، این را هم به شما عرض بکنم: ببینید! امنیّت شغلیِ کارگر، ملازم و همراه است با امنیّت شغلیِ کارآفرین؛ یعنی او هم باید امنیّت شغلی داشته باشد. ما جوری رفتار نکنیم که او احساس کند سرمایه‌گذاری‌اش و حفظ سرمایه‌اش به ضرر او تمام میشود؛ یعنی او هم باید امنیّت شغلی داشته باشد. کار درست این است، سیاست درست این است که بتوانیم کاری کنیم، هم جنبه‌ی امنیّت شغلی در کارگر محفوظ بماند، هم در آن طرف محفوظ بماند.

موضوع دوّمی که برای دستگاه کارگری لازم است و من یادداشت کرده‌ام، مسئله‌ی «مهارت‌افزایی» است. یکی از کارهایی که ما باید انجام بدهیم، این است که تلاش کنیم کارگر ما، کارگری ماهر بشود. اگر چنانچه کارگر، در کار ماهر بشود، کار بهتر، مرغوب‌تر، برجسته‌تر تولید خواهد شد، به دست خواهد آمد که طبعاً، به نفع سازنده است، به نفع کارگر است، به نفع جامعه است؛ به نفع همه است. این یکی از [مسائل] مهم است.حالا ما برای مسئله‌ی مهارت‌آموزی، دستگاه هم داریم. حالا الان در [بین] راه وزیر محترم هم به من گفتند، بنده هم اطّلاع دارم؛ آموزشگاه‌های فنّی و حرفه‌ای، یک زمینه‌ی بسیار خوبی است. کسانی هستند از جوانهای ما، بلکه نوجوان‌های ما که مسیر تحصیلات دانشگاهی را بر این مسیر حرفه‌آموزی و فن‌آموزی ترجیح نمیدهند و در اینجا کار میکنند. اینها بهترین کارگرانند؛ بهترین کسانی هستند که میتوانند به کشور خدمت کنند، به خودشان خدمت کنند، سطح زندگی خودشان را بالا ببرند، سطح زندگی مردم را هم بالا ببرند. ما این امکان را داریم. البتّه در کنار آموزشگاه‌های فنّی و حرفه‌ای ــ که مهم است و بنده بارها تأکید کرده‌ام ــ خود شرکتهای بزرگ هم میتوانند در حاشیه‌ی کار خودشان، یک دستگاه‌هایی برای افزایش مهارت ایجاد کنند؛ این هم میشود. [این] از کارهایی است که باید انجام بگیرد؛ شرکتهای بزرگ میتوانند این کار را انجام بدهند. دوره بگذارند؛ دوره‌های موقّت بگذارند، مهارتهای لازم را به کارگران بدهند تا بتوانند کار را بهتر و با مهارت بیشتری انجام بدهند.

یک مسئله‌ی دیگر ــ همین‌طور که اشاره کردیم ــ مسئله‌ی ایمنی کارگر است؛ ایمنی بدن کارگر. حالا البتّه خبرهای اسفبار معادن را در این دو سه ساله شنیدیم، امّا فقط آنجا نیست، در جاهای دیگر هم به من گزارش شده؛ در کارخانه‌های دیگر هم مسئله‌ی ایمنی، مسئله‌ی بسیار مهمی است. بایستی مراقبت بشود، و از لحاظ تأمین اجتماعی، از لحاظ رعایتهای فنّی جوری رفتار بشود که ایمنی کارگران تأمین بشود.

یک قلم مهم در مورد حمایت از کارگران، مسئله‌ی مصرف تولیدات داخلی است که بنده چند سال است روی این دارم تکیه میکنم، تأکید میکنم،(۴) در برنامه‌ی ششم(۵) [هم] آمد. البتّه بعضی‌ها درست عمل نکردند، امّا تا آن مقداری که عمل شد مفید بود. وقتی این جنسی که ما میخریم، جنسی است که در داخل تولید شده، در واقع داریم کمک میکنیم به کارگر داخلی و به سرمایه‌گذار داخلی. همین جنس وقتی در داخل وجود دارد و ما نوع خارجی آن را انتخاب میکنیم و میخریم، معنایش این است که داریم کمک میکنیم به کارگر آن کشور، به سرمایه‌گذار آن کشور، او را ترجیح میدهیم بر کارگر خودمان. این انصاف است؟ این انسانیّت است؟

البتّه بهانه‌هایی وجود دارد؛ مثلاً کیفیّت تولید داخلی چنین است، چنان است؛ نه، در یک مواردی کیفیّت تولید داخلی هم خیلی خوب است. ما الان در برخی از اجناس و وسایل مربوط به زندگی داخل منزل و دیگر چیزها، کیفیّت محصولاتمان از خارج اگر بهتر نباشد، کمتر نیست. این را فرهنگ کنیم، به عنوان یک فرهنگ رایج؛ ایرانی وظیفه‌ی خودش بداند که جنس ایرانی مصرف کند، مگر آن جایی که در داخل تولیدش نیست. [استفاده از] آن چیزی که در داخل تولید میشود، همه وظیفه‌ی خودشان بدانند؛ این را فرهنگ کنیم.

من شنیدم اخیراً یکی از دستگاه‌ها اعلام کرده که ممنوعیّت ورود محصولات دارای مشابه داخلی برداشته شد. چرا برداشته بشود؟ آن چیزی را که در داخل تولید میشود ترویج کنید؛ اگر کیفیّتش خوب نیست، سعی کنید روی کیفیّت کار بشود. بنده اینجا چند سال قبل از این راجع به خودرو ــ که میگفتند مصرف بنزین خودروهای داخلی زیاد است ــ گفتم(۶) اگر در حال محاصره‌ی اقتصادی و محاصره‌ی علمی که صاحبان دانش در دنیا درها را به روی دانشمند ایرانی و دانشجوی ایرانی میبندند، دانشمند ایرانی می‌آید کارهای بزرگی را انجام میدهد، اگر جوان ایرانی میتواند آن‌جور موشکی تولید کند، آن‌جور سلاحی تولید کند، آن‌جور محصولی تولید کند که دشمنش تعجّب میکند و میگوید من به احترام این کار بلند میشوم می‌ایستم،(۷) خب میتواند خودرویی هم تولید کند که مصرفش کمتر باشد، تولیدش بهتر باشد. روی این کار کنیم، روی این تکیه کنیم. آنچه آسان‌تر است، این است که بگوییم «خیلی خب، راه را باز کنیم تا از خارج، داخل بشود»؛ این به ضرر کشور است، این به ضرر جامعه‌ی کارگری است، این به ضرر کلّ کشور است. بنابراین، یک قلم مهمّ حمایت از کارگر همین است‌ که ما تولید داخلی را مصرف کنیم و این را یک فرهنگ قرار بدهیم.

یکی از کارهای مهم که به نظر من احتیاج دارد به یک برنامه‌ریزی جامع و کامل از سوی مسئولین و خیلی به نفع کارگر است ــ هم به نفع کارگر است، هم به نفع کارفرما است ــ این است که کارگر در سود حاصل از تولید شریک بشود. اگر کارگر احساس کند که هرچه سود این جنس بیشتر بشود، سود او هم بیشتر خواهد شد، انگیزه پیدا میکند برای اینکه کار را بهتر از آب دربیاورد؛ یعنی این به کارگر انگیزه میدهد، کار را بهتر، کامل‌تر، تمیزتر از آب درمی‌آورد؛ میشود مصداق همان روایتی که من بارها تکرار کرده‌ام: رَحِمَ اللهُ اِمرَاً عَمِلَ عَمَلاً فَاَتقَنَه؛(۸) کار متقن، کار خوب. امروز در دنیا بعضی از کارخانه‌جاتی که یک محصولی را تولید میکنند، روی محصولشان تاریخ ایجاد این کارخانه را مینویسند؛ افتخار میکنند که صد سال پیش این کارخانه راه افتاده. اینکه یک دستگاه تولیدی بتواند ــ حالا ما تولید صنعتی را مثال زدیم، بقیّه‌‌ی تولیدی‌ها هم مثل تولید صنعتی‌اند؛ بعضی از خدمات [هم] همین‌طور ــ جوری عمل بکند که صد سال مشتری داشته باشد و افتخار بکند، این بهترین کار است. این با شرکت کارگران در سود کارخانه به دست می‌آید. یکی از کارهای مهم، این است.

یک نکته‌ی برجسته‌ی دیگر هم ــ که ایشان(۹) اشاره کردند ــ مسئله‌ی مسکن کارگری است. اگر کارگاه‌های بزرگ با تعاونی‌های مسکن کارگری ــ اگر چنین تعاونی‌ای وجود دارد، در جاهایی که وجود دارد ــ همکاری کنند، این بیشترین کمک به کارگر است. اگر تعاونی وجود ندارد، میتوانند تعاونی را ایجاد کنند، به ایجاد تعاونی کمک کنند یا میتوانند خانه‌های سازمانی را در کنار کارخانه‌های بزرگ به وجود بیاورند که دغدغه‌ی مسکن، که یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها است از بین برود، خیالشان راحت باشد از این جهت. یکی از مهم‌ترین کمکهایی که به کارگران میشود کرد، این است.

یک موضوع دیگری که من اینجا یادداشت کرده‌ام عرض کنم، مسئله‌ی فرهنگ محیط کار است. ببینید، در فلسفه‌ی مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها محیط کار محیط تضاد است، محیط دشمنی است؛ یعنی کارگر بایستی با آن صاحب کارخانه دشمن باشد؛ فلسفه این است. مجموعه‌ی حرکت جامعه حرکت ضدّیّت با یکدیگر و تضاد است. به نظر آنها حکم تضاد در [طول] تاریخ ،در مسائل اجتماعی، در مسئله‌ی سیاست، در مسئله‌ی اقتصاد جاری است؛ سالهای متمادی مردم را معطّل این فکر غلط کردند؛ هم خودشان را بدبخت کردند، هم بسیاری از مردم دنیا را بدبخت کردند. اسلام درست نقطه‌ی مقابل این را میگوید.
اسلام محیط زندگی را، محیط کار را، محیط تاریخ را، محیط ائتلاف و همراهی و همفکری میداند. آنهایی که اهل دنبال‌گیری و تحقیق در قرآن هستند، تعبیر «زوجیّت» را، کلمه‌ی «زوج» را، «زوجیّت» را در قرآن دنبال کنند: سُبحانَ الَّذی خَلَقَ الاَزواجَ کُلَّها مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ وَ مِن اَنفُسِهِم وَ مِمّا لا یَعلَمون؛(۱۰) یعنی در همه‌چیز عالم مسئله‌ی همراهی، همدلی، همکاری، هم‌افزایی وجود دارد. راجع به محیط کار هم همین‌جور است؛ باید هم‌افزایی بشود؛ بایستی از دو طرفْ صمیمانه، نه [فقط] با زبان، به یکدیگر کمک کنند.

یک نکته‌ی آخر هم این است که ما وقتی که راجع به کارگر صحبت میکنیم، فقط کارگر صنعتی مورد نظر نباشد؛ کارگر ساختمانی، کارگر مزرعه، کارگر میدان تره‌بار، بانوان کارگر که داخل خانه مشغول کارگری هستند و کار میکنند، که امروز به برکت این وسایل ارتباطی و مانند اینها، خیلی‌ها در خانه کار میکنند و بهره میبرند و سود میبرند؛ از لحاظ تأمین اجتماعی، از لحاظ چیزهای گوناگون اینها هم مورد توجّه باشند.

یک جمله عرض بکنم راجع به سیاستهای مغرضانه‌ای که امروز در دنیا علیه ملّتها به کار میرود. سعی میشود مسائل مربوط به فلسطین به فراموشی سپرده بشود؛ ملّتهای مسلمان نباید اجازه بدهند؛ نباید اجازه بدهند. با شایعه‌های گوناگون، با حرفهای گوناگون، با پیش آوردن مسائل جدید، حرفهای جدیدِ بی‌ربط و بی‌معنی سعی میکنند ذهنها را از مسئله‌ی فلسطین منصرف کنند. ذهنها نباید از مسئله‌ی فلسطین منصرف بشود. جنایتی که رژیم صهیونیستی در غزّه، در فلسطین انجام میدهد، چیزی نیست که قابل صرف‌نظر کردن باشد؛ همه‌ی دنیا باید در مقابلش بِایستند؛ هم در مقابل خود رژیم صهیونیستی بِایستند، هم در مقابل حامیان رژیم صهیونیستی بِایستند؛(۱۱) بله، تشخیص شما تشخیص درستی است؛ آمریکایی‌ها به معنای واقعی کلمه حمایت میکنند. حالا در عالم سیاست حرفهایی زده میشود، چیزهایی گفته میشود که ممکن است خلاف این را به ذهنها متبادر کند امّا واقعیّت قضیّه این نیست.

واقعیّت این است که ملّت مظلوم فلسطین، مردم مظلوم غزّه امروز فقط با رژیم صهیونیستی روبه‌رو نیستند؛ با آمریکا روبه‌رویند، با انگلیس روبه‌رویند؛ آنها هستند که این جنایتکار را این‌جور تقویت میکنند، وَالّا وظیفه‌ی آنها این بود که جلویش را بگیرند. شما بهشان سلاح دادید، شما بهشان امکانات دادید؛ هر وقت کم می‌آورند، از شما دارند استفاده میکنند و بهشان از طرف شما کمک میشود. حالا که می‌بینید دارند جنایت میکنند؛ این‌همه قتل، این‌همه کشتار، این‌همه جنایت! باید در مقابلشان بِایستند. وظیفه‌ی آمریکا این است که جلوی این جنایت را بگیرد؛ نه‌فقط این کار را نمیکنند، بلکه کمک هم میکنند. بنابراین دنیا باید، هم در مقابل رژیم صهیونیستی، هم در مقابل کمک‌کنندگانش ــ از جمله آمریکا ــ به معنای واقعی کلمه بِایستند. بعضی از شعارها و بعضی از حرفها و بعضی از حوادث گذرا نبایستی مانع بشود از فراموش شدن مسئله‌ی فلسطین.

البتّه بنده عقیده‌ام این است که به توفیق الهی، به عزّت و جلال الهی، فلسطین بر اشغالگران صهیونیست پیروز خواهد شد؛ این کار اتّفاق خواهد افتاد. باطل جَوَلانی دارد، چند روزی جلوه‌ای میکند لکن رفتنی است؛ قطعاً خواهد رفت؛ در این تردیدی نیست. این ظواهری که مشاهده میشود، حالا کارهایی میکنند و پیشرفتهایی در سوریه و در جاهای دیگر انجام میدهند، این دلیل قوّت نیست بلکه نشانه‌ی ضعف است و موجب ضعفِ بیشتر هم خواهد شد؛ ان‌شاء‌الله. امیدواریم ملّت ایران و ملّتهای مؤمن، این روز ــ روز پیروزی فلسطین بر مهاجمین و بر غاصبان فلسطین ــ را ان‌شاء‌الله به چشم خودشان مشاهده کنند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

 در ابتدای این دیدار، دکتر احمد میدری (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) مطالبی بیان کرد.

 سَربار
 بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت (1397/۶/7)
 از جمله، بیانات در دیدار کارگران (۱۴۰۱/۲/19)
 سیاستهای کلّی برنامه‌ی ششم توسعه (۱۳۹۴/۴/9)
 بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی (۱۳۹۹/۲/17)
 اشاره به سخنان یوزی رابین (رئیس اسبق سازمان دفاع موشکی رژیم صهیونیستی) در سال ۲۰۱۵ که گفته بود به احترام مهندسانی که این موشکها را تولید کرده‌اند، کلاه از سر برمیدارم.
 مسائل علیّ‌بن‌جعفر و مستدرکاتها، ص ۹۳ )با اندکی تفاوت(
. وزیر کار و امور اجتماعی
(۱۰ سوره‌ی یس، آیه‌ی ۳۶؛ «پاک [خدایی] که از آنچه زمین میرویاند و نیز از خودشان و از آنچه نمیدانند، همه را نر و مادّه گردانیده است.»
(۱۱ شعار «مرگ بر آمریکا»ی حضّار
برچسب‌ها:, , , ,

حوزه علمیه، پرچمدار اندیشه اسلامی از بعثت انبیاء تا افق ظهور

بِسْمِ اللَه الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السَّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِيَّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليالً وَ عَيْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَویال.ً )دعای سالمتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ان شاءالله از یاران و یاوران، بلکه سرداران حضرت باشيم. الهی آمين.

اهميت حوزه علميه و پيام رهبری

به یقين، سخن گفتن در مورد حوزه علميه، که وارث سنت تمامی انبياء و اوليای الهی در طول تاریخ است، امری دشوار می باشد؛ به ویژه از فردی چون بنده. با این حال، ما نه از آن حقيقت متعالی حوزه، که فوق تصور ماست، بلکه به قدر تشنگی خود از این چشمه جوشان و از این نعمت الهی، جرعه ای نوشيده ایم و ان شاءالله چند کلامی در این باب سخن خواهيم گفت. این سخنان با توجه به پيام ویژه ای است که رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) برای حوزه صادر فرمودند؛ پيامی که شرافتی و افتخاری برای حوزه محسوب می شود. ایشان در این پيام، وظایف حوزه، شناخت خودِ حوزه و سپس مسئوليتهای آن را نسبت به آینده ترسيم نمودند. با وجود تمامی مشغله ها، معظم له زمان قابل توجهی را صرف تدوین این پيام نمودند تا با کُدها و کليدواژه های مهم خود، برای حوزه راهگشا باشد.

رسالت دوگانه انبياء: معاصر و آخرالزمانی

اینجانب با این نگاه بحث را آغاز می کنم که در طول تاریخ، انبياء الهی وظایفی بر عهده داشتند که به زمان خودشان مربوط می شد. آری، هر نبی در عصر خویش، مأموریتی ویژه، مطابق با شرایط و استعداد امتی که در آن زمان می زیستند و همچنين مقتضيات دوران، بر عهده داشت. علاوه بر این، هر نبی مأموریت دیگری نيز داشت و آن، اميدآفرینی و جهت دهی آن امت به سوی آخرالزمان بود، فارغ از شرایطی که در آن زمان بر ایشان حاکم و برایشان لازم بود. از این رو، در تمامی تعاليم انبياء، آن جنبه آخرالزمانی به طور مستمر مشاهده می شود.

ارزش اعمال و پيوند آن با نگاه آخرالزمانی

این ارجاع به جریانات آخرالزمان بدان معناست که هيچ فردی نباید به شرایط زمان خویش قانع شود. همگان، در عين اینکه تکليفشان مرتبط با زمان خودشان است، تکليفی آخرالزمانی و نگاهی آخرالزمانی نيز دارند. آن نگاه آخرالزمانی و نظر به امت خاتم و جریاناتی که در نهایت با امت خاتم محقق میشود، در حقيقت، ارزش گذار عمل و مأموریت آن ها در دوره خودشان است. پس، یک مأموریت مربوط به زمان خودشان دارند و مأموریت دیگر، افق نگاه، طلب و قرار دادن این قطعه زمانی که در آن هستند، در ارتباط با آخرالزمان است. یعنی مسير، انتهای مسير و غایت کار ایشان، امروز چه ارتباطی با آخرالزمان پيدا می کند؟ بنگرید که چه ميزان اهميت دارد که در وجود هر یک از اینان، طلب جریان آخرالزمانی شکل بگيرد. این طلب، ارزش گذار هر عمل است. به ميزانی که آن نگاه آخرالزمانی و نقش آفرینی برای آخرالزمان در ميان امت های انبياء قوی تر بود، عمل آن امت نيز عظيم‌تر می‌گشت. بنابراین، عملشان منحصر به دوران خودشان نبود، زیرا تعاليم دینی که خدای سبحان به انبياء ابلاغ می‌کرد، محصور در زمان و مکان نبود، بلکه افق اندیشه‌ای را مخاطب قرار می‌داد که آن اندیشه، زمانی نبود. چه جالب! یعنی این نگاه که جریان اندیشه در کل تاریخ، محصور در زمان نبوده، هرچند در زمان ایجاد می‌شد و خطاب در زمان واقع می‌شد، اما محصور و منحصر به این زمان نبود؛ بلکه اندیشه توسعه‌پذیر است و در زمان و مکان نمی‌گنجد. هرچه این مسير به پيش می‌آمد، اندیشه آخرالزمان قوی‌تر شکل می‌گرفت، زیرا اندیشه بر عمل در دوران‌های پس از هم، پيوسته قوی تر می شد. هر عملی که از اندیشه نشئت بگيرد، هر مقدار این اندیشه عميق تر باشد، عمل به تناسب آن توان و عمق اندیشه، توان می یافت؛ چنانکه خداوند می فرماید: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ» قرآن کریم، سوره اسراء، آیه ۸۴ ( که هرکسی مطابق ساختار وجودی خویش عمل می‌کند.)

نقش حوزه در تجميع تعاليم انبياء و طرح الهی

این مطالب را به عنوان مقدمه عرض می کنم تا اهميت دوران آخرالزمانی حوزه و نقشی که حوزه در این دوران ایفا می کند، روشن شود. دورانی که متراکم شده تمامی تعاليم انبياء در طول تاریخ، و اوصياء، اولياء، عالمان و تمام کسانی است که اهل اندیشه و عمل بوده اند. هر کاری که در طول تاریخ انجام داده اند، مقدمه‌سازی بوده است برای اینکه این اندیشه به تعالی و اوج خود در دوران آخرالزمان برسد. جریان دوران نبوت پيغمبر اکرم (صلی الله عليه و آله و سلم) و به دنبال آن، وصایت اميرمؤمنان (عليه السلام) و وصایت اوصياء حضرت، به همين ترتيب هرکدام قطعه‌ای از جریان آخرالزمان را تکميل می‌کردند. حال بنگرید مأموریتی که خداوند در نظر دارد و کاری که خدای سبحان در کل تاریخ شکل می دهد، چه ميزان عظيم است و نقشی که امروز بر گردن ما نهاده شده، چقدر اهميت می‌یابد.

مأموریت ائمه (علیهم السلام) و تغييرناپذیری نقشه الهی

اینگونه نيست که این فراز و نشيب‌های جریانات حوزه در این چند سده اخير، صرفاً یک اتفاق باشد؛ چنانچه بعثت انبياء هيچکدام اتفاق نبود و جریانات اوصياء در طول تاریخ نيز هيچکدام اتفاقی نبود. یعنی خدای سبحان نقشه‌ای کامل ترسيم کرده است که دشمنان از تغيير آن عاجزند. حتی هر اقدامی که آنها انجام می دهند، در راستای به فعليت رسيدنِ والاتر این نقشه است، حتی اگر ظاهر آن، به عنوان مثال، شکست باشد. چنانچه خود انبياء و اوصياء نيز به همين گونه بودند؛ ظاهر برخی از کارهایشان به ظاهر شکست بود، ولی این امر در جهت تکميل آن نقشه الهی بود. اساساً به تعبيری که در روایات ما آمده است، هر امامی که به امامت می رسيد، نامه مأموریت او گشوده می شد و می دانست که از آغاز تا پایان امامتش، مأموریتش چيست. لذا، تمامی فراز و نشيبهایی که دشمنان ایجاد می کنند، درست است که آن ظلم و معصيت و عقاب برای آن ها در کار است، اما آن ها کوچک تر از آن هستند که بتوانند نقشه خدا را تغيير دهند. آن ها به ظلم و معصيت مبتلا می شوند، اما همان ظلم و معصيتی که مرتکب می شوند، خود راهی برای فعليتِ والاتر آن نقشه الهی است.

دوران غيبت صغری و نقش عالمان

خب، با این نگاه به پيش رویم. دوران غيبت صغری، مأموریت ویژه‌ای از جانب امامان منتخب خدای سبحان، که مصطفی و مجتبای خدا بودند، به کسانی محول شد که عصمت نداشتند، اما در عين حال، نزدیک به افق عصمت بودند؛ به این عنوان که بهترین عالمان و اهل عمل و تقوا محسوب می‌شدند، که انتخاب نواب اربعه نمونه آن است. پس از این، دوباره دورانی، یک گذر و دالانی است که پيوسته در حال آماده سازی است تا به دوره عالمان، راویان و محدثان اهل بيت (عليهم السلام) برسد. اینان حجت خدای سبحان یا حجت حضرات معصومين (علیهم السلام) بر مردم اند و امام، حجت بر ایشان است.

اسلام، دین خاتم و جامع

با این نگاه، این یک مقدمه بود که مأموریت عظيم الهی وجود دارد. آن مأموریت این است که انسان را به افق آخرالزمانی، که سلطه اندیشه تام بر تمام اعمال است، برساند؛ نه آنکه اعمال از مراتب نازل نشئت بگيرد، بلکه از یک افق عظيم اندیشه‌ای می خواهد نشئت بگيرد و تمام این سير برای رسيدن به این است که این الیه های وجودی انسان به فعليت برسد. از سوی دیگر، دین اسلام به عنوان دین جاویدی که دیگر نسخی ندارد و در حقيقت، پس از آن چيز جدیدی نخواهد آمد، مطرح است. هر چيزی که امکانپذیر بوده، در این دین قرار گرفته است. یعنی این نيز خ ود مأموریت سنگين و عظيمی می‌شود که بر دوش پيغمبر (صلی الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) قرار گرفته است که تا آخرالزمان، هر مسئله ای که باشد، در این دین بيان شده و حل شده است. امام غائبِ قائم و مسئوليت عالمان در غيبت کبری

حال، به آن مأموریت اولی که همه انبياء و اوصياء به آن ارجاع می دادند، و این دینی که این مسئوليت سنگين را، هم با آن ارجاعات و هم با این توانی که پاسخ همه مشکلات بشر را در دقيق‌ترین، ظریف ترین و بی‌نهایت‌ترین پرسش هایی که ممکن است پيش آید، می‌دهد و پاسخ آن با یقين در این دین بيان شده است، به گونه‌ای که هيچ چيزی باقی نمانده که نيازمند حل توسط امر دیگری پس از آن باشد، و فقط نيازمند استخراج است تا از درون آن استخراج و بيان شود، توجه کنيد؛ این مأموریت را خدای سبحان با این نگاه قرار داده است. نکته دیگری را نيز به آن ضميمه کنيم: امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که دوران غيبت ایشان است، امام غائبِ نشسته نيست؛ یعنی امامی نيست که غایب باشد و در مکانی نشسته و منتظر بماند تا چه پيش آید. آری، امام قائم است؛ فعال در صحنه است. اما بنابر‌این است که این فعال بودن برای رسيدن به آن هدف نهایی، به طوری باشد که «لَا یُرَی جِسْمُهُ» از ویژگیهای امام غائب (عج) در روایات، یعنی جسمش دیده نشود، اما تمام وجود حضرت، همچون خورشيد پشت ابر، برای مردم محسوس باشد و مردم در زندگی او را احساس کنند، هرچند با چشم دیده نشود. این نيز خود ابتلای سومی است که مأموریت سنگين‌تری را ایجاب می‌کند. ضميمه شدن این مأموریت ها را به یکدیگر ببينيد. حال، این مأموریت ها در دوران غيبت کبری بر دوش عالمان امت ختمی قرار داده شده است.

بار سنگين حوزه و حرکت جمعی به سوی آخرالزمان

این عالمان باید مردم را به آن کمالی که همه انبياء در طول تاریخ وعده آن را می دادند، و به آن نهایتِ دینی که دیگر چيزی باقی نمانده و همه چيز در آن آمده است، برسانند. در دوران امامی که امامِ غائبِ قائم است، این عالمان باید با وساطتشان، با آن نحو وجودشان، این فقدان ظاهری را با سنگينی وزن این علم و عمل و ميدان و اقامه، جبران کنند. حال، با آن ارجاعی که انبياء می‌دادند و از گذشته، آخرالزمان را نشان می‌دادند، و با این مقدمه‌ای که شما فرمودید، چه بار سنگينی در آن هنگام! این بار بر دوش فرد نيست؛ اساساً این یک حرکت جمعی زیباست. امام وقتی که غایب می شود، حال می‌خواهد جمع کثيری را به فعاليت وادارد که اینان در این دین به پيش می روند و در ارتباطشان با امام، در آن هنگام صحنه را برای آن مرتبه آخرالزمانی، پرده واپسين آخرالزمانی، آماده می کنند. ببينيد، این پرده آخر آخرالزمانی بودن، یعنی سنگين ترین و سخت ترین مراحل و ابتلائات را نيز به دنبال دارد.

 

حوزه؛ علمِ عامل و دوران فترت پيش از احياء

خوب، حوزه علميه این بار را می خواهد بر دوش کشد؛ نه فقط به عنوان مفاهيم علمیِ تنها – که البته علم اصل است – بلکه علمی است که به دنبال آن اقامه و حرکت است؛ نه نشستن و شنيدن، بلکه بردن و رساندن. یعنی می‌خواهد آن را منتقل و به مقصد برساند. این نگاه که بر دوش عالمان قرار می‌گيرد، ببينيد با این مقدماتی که عرض کردم، حال چقدر این مأموریت سنگين است! در پيام رهبر معظم انقلاب، این مفاهيم تقریباً در تمامی آن اشباع شده است: آن جریان آخرالزمانی، جریان تمدنی، مسئوليتی که بر دوش حوزه است. از طرف دیگر، این هم نکته بسيار مهمی است که اگر فرصت اجازه دهد، جای توضيح بيشتری دارد. ببينيد، در هر زمانی که فترتی از انبياء وجود داشت، یعنی عدم حضور انبياء، فاصله ایجاد می شد و به درازا می کشيد. مثالً بين حضرت موسی علیهم السلام) تا حضرت عيسی علی نبينا و آله و عليه السلام  فاصله ای بود که مردم رو به افول می نهادند و کم کم رو به سقوط می‌رفتند. این دوران را «فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ» قرآن کریم، سوره مائده، آیه ۱۹ می‌گفتند، یعنی نبودِ رسولان. این دوران وقتی طول می کشيد، رسول بعدی که می‌آمد، زمانی که دیگر آن عالئم حيات دینداری ضعيف شده بود، او می‌آمد و دوباره احيا می‌کرد.

احيای حوزه قم به مثابه بعثتی نوین و مراحل رشد آن

آن موقع، در دوران این احيای حوزه ای که بازسازی حوزه – که حال حوزه قم به عنوان بازسازی حوزه در این صد سال اخير مطرح است – دورانی از »فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ» بوده است؛ تهاجم شدید تمام افکار مادی گرایانه، علم گرایانه غلط (نه علم صحيح)، و از جانب سوسياليسم و انواع تفکرات مادی گرایانه در قالب‌های مختلف، به نحوی که دین کاملا به حاشيه رانده شود. این ضربان نبض دینداری جامعه ضعيف شده بود. این ضعفی که ایجاد شده بود، بعثتی را طلب می کرد. چون رسول خاتم (صلی الله عليه و آله و سلم)آمده بود، بعثت نبی دیگر امکانپذیر نبود و لازم هم نبود؛ زیرا نقشه الهی بر این بود که ایشان آخرین نبی است و لزومی بر نبوت نيست و هر چه لازم بوده، بيان شده است. امام هم امامِ غائبِ حاضر است؛ یعنی در عين غيبتش، حاضر است. وجود حضرت در حوزه علميه، به عنوان بعثت در دوران فترت از رسولان، در این دوران، وجود حوزه، نماد قيام حضرت را تا حدودی در مقابل تمام اندیشه‌های باطل محقق کرد. منتها این امر، تولدی داشت، دوران جنينی داشت، رشدی داشت، بلوغی داشت، تا به مرتبه‌ای دیگر که اوج رسيدن است، در حال حرکت است. یعنی ما اکنون در دوران ميان بلوغ و رسيدن به«أَشُدَّه» کمال و پختگی، برگرفته از آیات قرآن کریم در نظام حوزه قرار داریم. این دوران بلوغ تا اشدیت، آنگاه که به مرتبه اشدیت می رسد – یعنی آن نهایت کمالی که به عنوان مثال، گفته می‌شود چهل سالگی دوران اشدیت است، و بلوغ مثالً پانزده سالگی یا سی و چند سالگی که دیگر همه توان ها در اوج است – در آن حالت، همه کمالات حاصل می‌شود. این حوزه الان در دوران بلوغ تا اشدیت، این مسير را طی می کند .

ضرورت بازنگری درونی و نقش امام خمينی (ره)در مقابله با تهاجمات

مرحوم آیت الله العظمی شيخ عبدالکریم حائری که حوزه را بازسازی کرد و گویی تأسيس دوباره نمود و احيا کرد، و دوباره هم مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، این مسير را از دوران تولد آوردند و به مراتب بلوغ رساندند. این دوران توسط امام خمينی (ره) نيز از مرتبه بلوغ، حرکت به سوی اشدیت و همچنين به سمت آن کمال نهایی در حال شکل گيری است و الان هم همچنين به دست مبارک رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) این مرتبه در حال تکوین است. این نگاه، با آن مأموریت‌ها، در آن هنگام، می‌طلبد که یک نگاه دوباره، یک بازنگری از درون حوزه صورت پذیرد. بالاخره ما اکنون نگاهی از بيرون داریم که در رسانه ها مطرح است و اینها، این باید به گونه‌ای مورد گفتگو قرار گيرد. اما وقتی به درون حوزه و ساختارهای درونی حوزه می نگریم، قطعاً آنجا با نگاهی جدی‌تر، هم آسيب‌شناسی سابق، هم مزایای سابق، و تقویت مزیت ها و برطرف کردن آسيب ها مدنظر قرار می گيرد؛ کاری که امام خمينی (ره) در مقابل آن همه تهاجمی که از بيرون بود، انجام داد.

نگاه امام خمينی (ره) به فقه به مثابه تئوری حکومت

هر یک از آن تهاجمات کفایت می کرد تا فرهنگ زنده یک کشور قوی را از بين ببرد؛ جریان هجوم افکار کمونيستی یا ليبراليستی یا در حقيقت ضد دینی، که هر کدام از این ها یک موج قوی بود که اغلب کشورها را به زانو درآورد. اما در ایران، هر کدام از این ها که آمد، مشاهده می کنيد که با سدَّی قوی مواجه شد. این سدَّ قوی نه فقط در مقابل این ها زانو نزد، بلکه آن را به سکویی برای مطرح شدن قوی تر خود بدل ساخت. به عنوان مثال، وقتی مرحوم علامه طباطبایی کتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» را در این حوزه می‌نگارد، که به عنوان مثال، حدود نود سال پيش یا چندین دهه پيش چاپ شده است، آن موقع و هنوز هم، در مقابل این تفکر پاسخی داده نشده است؛ به بيان قاطع خود طرفداران آن مکاتب، نتوانسته‌اند پاسخی متقن به این بيان ارائه دهند. ببينيد، این امر سبب می شود فردی چون امام خمينی (ره)، دین را در تمام قالبش… که تعبير زیبایی است که ایشان در رابطه با بيان احکام فقهی می فرمایند. تعبير بسيار زیبایی است که امام دارند؛ دین را، فقه را، تئوری عملی حکومت می دانند. در آن بيانشان، آری، امام میفرمایند: «فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است و حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است و حکومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضالت اجتماعی، سياسی، نظامی و فرهنگی است.» (صحيفه امام، ج ،۲۱ ص ۲۸۹)

مأموریت آخرالزمانی حوزه و تأثير انقلاب اسلامی

خب، کسی که مأموریت حوزه اش را خود این گونه می‌بيند که فقه او این ميزان توسعه دارد و حوزه اش تمام پاسخ های سياسی، فرهنگی و اجتماعی را بر دوش اوست، در اقامه و بيان آن؛ خب، اگر اینچنين شود، قطعاً آن تربيتی که در این نظام می خواهد شکل بگيرد، با آن بار سنگينی که نظام امامت این را حمل می کرده و انبياء این را حمل می کنند، آن هم در دوره آخرالزمانی با مأموریت آخرالزمانی که همه انبياء چشم به آن دوخته بودند، حاال این بر دوش حوزه است و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اميد این حوزه است که بتواند این بار را به سرمنزل مقصود برساند. خب، ببينيد این حوزه با این تعریف، با این نگاه، با این مأموریت، با این دوران فترتی که قبل از انقلاب اسلامی بسيار شدید بود – انقلاب اسلامی این فترت را از ميان برده است، اکنون توجه نکنيم – حتی در مسيحيت، الهيات آزادی بخش پس از انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت، وگرنه همگی عقب نشينی کرده بودند. وقتی اسلام به پيش آمد، تلنگری رخ داد، بالاتر از تلنگری، انفجاری شکل گرفت.

تأثير جهانی اندیشه انقلاب و شکست ناپذیری آن

ببينيد، اوایل انقلاب، وقتی این متفکرین غربی به جریان انقلاب نگاه کردند، این سخن از چند تن از آنان نقل شده است و به کرات ثبت و ضبط شده است که: «اگر این اندیشه به ميدان برسد، یعنی این تفکر در صحنه حاضر و پياده شود، هيچ عاملی دیگر جلودار آن نخواهد بود.» این برخلاف سایر انقلاب هاست که اندیشه‌ای ضعيف در کنار یک ميدان، سرانجام در مقابل ليبراليسم قوی و فرهنگ تهاجمی غرب، استحاله می یافتند. ببينيد، گاهی آنان پشت نقاب حقوق بشر پنهان می شدند، گاهی پشت آزادی‌خواهی، اهداف خودشان را مخفی می‌کردند، گاهی پشت عدالت طلبی. ولی در مقابل اندیشه دینی که امام آورد و حوزه را در برابر آن قرار داد – که خود امام نماینده حوزه بود، رهبر معظم انقلاب نماینده حوزه است، شهيد والامقام، سيد حسن نصرالله، یک نماینده حوزه بود، شهيد حسين الحوثی در یمن یک نماینده حوزه قم بود، یا شهيد عارف حسينی در پاکستان یک نماینده حوزه بود – هر کدام از نمایندگان حوزه در هر مکانی که قرار گرفتند، به‌راستی تحولی در مقابل تمام هجوم ها ایجاد کردند که آن دوران فترت از رسولان را، همچون بعثت انبياء، اینجا بعثت عالمان شکل گرفته است.

مجاهدت فرهنگی و قدرت اندیشه در ميدان عمل

باور به اینکه ما الان قدرت مستقر شدهایم. توجه نکنيد به اینکه گاهی عقبنشينی‌هایی صورت می گيرد، اما در نگاه کلان، الان این تفکر جایگاه خود را یافته است. در هر نقطه از اقصی نقاط منطقه که می‌نگریم، این تفکر خود را نشان می دهد؛ در ساحت های مختلف. این ظهور، آن لایه اندیشه در آن کاملا جاری و ساری شده است. یعنی تنها به ميدان ننگرید؛ این ميدانی است که نازل شده از اندیشه است. ميدانی که شهيد والامقام، سيد حسن نصرالله، شکل داد، ميدانِ برآمده از اندیشه بود. ميدانی که در حقيقت در یمن است، ميدانِ تجلی اندیشه است. ميدان در ایران، نازل شده از اندیشه است. در عراق، برآمده از تفکری است که اینجا بروز و ظهور یافته است. الان این تفکر است که در حال رشد است. دیگر فقط یک ميدان نيست که بخواهيم بگویيم عرصه این ميدان ممکن است چه باشد، یا بتوانند آن را محصور کنند. لذا، چون عرصه اندیشه ای که به دنبالش ميدان شکل می گيرد، هميشه حالت سيل آسا دارد، نه حالتی عادی که قدرت کنترل بر آن وجود داشته باشد. از این رو، این سيل اندیشه‌ای که حوزه پایه گذاری کرده و از آن پشتيبانی می‌کند و ان شاالله روز به روز هم این «شَجَرَةً طَيِّبَةً»قرآن کریم، سوره ابراهيم، آیه ۲۴، قوی‌تر می‌شود، از برکاتی است که امثال بزرگوارانی – البته در طول تاریخ بوده‌اند، اما دیگر شاخص ترین ایشان در عرصه اخير – حضرت آیت الله العظمی شيخ عبدالکریم حائری، آیت الله العظمی بروجردی، امام خمينی (رحمت االله عليه) و الان هم – قدر تمامی علما محفوظ است_، اما بالاخره پرچمداران به همين ترتيب پرچم را دست به دست تا امروزه به دست رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) سپرده‌اند و الحمدلله عزت اسلامی و تحقق اندیشه در ميدان را در حال محقق ساختن هستند.

 

برچسب‌ها:, ,

«حوزه پیشرو و سرآمد»

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در پیامی به همایش بین‌المللی یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه‌ی علمیه‌ی قم»، ضمن تبیین عناصر و کارکِردهای گوناگون حوزه به بیان الزامات تحقق یک «حوزه پیشرو و سرآمد» که نوآور، بالنده، به‌روز، پاسخگوی مسائل نوپدید، مهذّب، دارای روحیه پیشرفت و مجاهدت و هویت انقلابی و همچنین مستعد برای طراحی نظامات اداره جامعه است، پرداختند و تأکید کردند: مهمترین وظیفه حوزه «بلاغ مبین» است که از برترین مصادیق آن ترسیم خطوط اصلی و فرعی تمدّن نوین اسلامی و تبیین و ترویج و فرهنگ‌‌سازی آن در جامعه است.
متن کامل پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و افضل الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد المصطفی و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی العالمین.

برآمدنِ حوزه‌ی مبارک قم در طلیعه‌ی قرن چهاردهم هجری شمسی، پدیده‌ای بی‌نظیر بود که در میانه‌ی حوادثی بزرگ و سهمگین رخ داد؛ حوادثی که فضای منطقه‌ی غرب آسیا را تیره‌وتار و زندگی ملّتهای آن را دستخوش آشفتگی و تباهی کرده بود.

منشأ و علّت این مرارت گسترده و دیرپا، دخالتهای دول استعماری و فاتحان جنگ جهانی اوّل بود که با هدف تصرّف و تسلّط بر این جغرافیای حسّاس و سرشار از منابع زیرزمینی، از همه‌ی ابزارها استفاده کردند و با نیروی نظامی، با طرّاحی‌های سیاسی، با رشوه و استخدام خیانتکاران داخلی، با ابزارهای تبلیغاتی و فرهنگی، و با هر وسیله‌ی ممکن دیگر، توانستند هدفهای خود را تحقّق بخشند.

در عراق، یک حکومت انگلیسی و سپس یک دولت پادشاهی دست‌نشانده بر سر کار آوردند؛ در منطقه‌ی شامات، از سویی انگلیس و از سویی فرانسه، تصرّفات استعماری خود را با ایجاد نظام طائفی در بخشی و حکومت خاندان دست‌نشانده‌ی انگلیس در بخشی دیگر، و ایجاد اختناق و فشار بر مردم بخصوص مسلمانان و علمای دینی در سراسر آن گستردند؛ در ایران، یک قزّاق بی‌رحم و طمّاع و بی‌شخصیّت را بتدریج برکشیده و به صدارت و سپس پادشاهی رساندند؛ در فلسطین، کوچ تدریجی عوامل صهیونی و تسلیح آنها را آغاز و با حرکتی آرام، زمینه را برای ایجاد غدّه‌ی سرطانی در قلب دنیای اسلام آماده کردند. هر جا ــ چه در عراق و چه در شام و فلسطین و چه در ایران ــ‌ مقاومتی در برابر نقشه‌های گام‌به‌گام آنها وجود داشت، سرکوب کردند، و در برخی شهرها همچون نجف کار را به دستگیری دسته‌جمعی علما و حتّی به تبعید اهانت‌آمیز مراجع بزرگی همچون میرزای نائینی و سیّدابوالحسن اصفهانی و شیخ مهدی خالصی رساندند و برای دستگیری مردان مجاهد، تفحّص خانه‌به‌خانه راه انداختند. ملّتها دهشتزده و سرگشته و افقها تاریک و نومیدکننده شدند. در ایران، مجاهدانِ گیلان و تبریز و مشهد را به خاک‌وخون کشیدند و مباشرانِ قراردادهای خائنانه در رأس امور قرار گرفتند.

در میانه‌ی چنین حوادث تلخ و چنین شب بی‌فروغی بود که ستاره‌ی قم طلوع کرد. دست قدرت الهی، فقیهی بزرگ و پرهیزکار و مجرّب را برانگیخت تا با هجرت به قم، حوزه‌ی مندرس و تعطیل‌شده را دوباره جان بخشد و نهالی تازه و مبارک در سنگلاخ آن زمانه‌ی ناسازگار، در مجاورت حرم دُخت مطهّر حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیهم السّلام) و در آن زمین مستعد بنشاند.

قم در هنگام ورود آیت‌الله حائری از علمای بزرگ خالی نبود؛ بزرگانی چون آیات‌الله میرزا محمّد ارباب و شیخ ابوالقاسم کبیر و تعدادی دیگر در این شهر میزیستند، ولی هنر بزرگ تشکیل حوزه‌ی علمیّه یعنی پرورشگاه علم و عالِم و دین و دَیّن(۱) با همه‌ی ظرافتها و تدبیرهایش فقط از شخصیّت مؤیَّدی چون آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (اعلی الله مقامه فی الجنان) برمی‌آمد.

تجربه‌ی هشت‌ساله‌ی تشکیل و اداره‌ی حوزه‌ی علمیّه‌ی پُررونق در اراک، و سالها پیش از آن، معاشرت نزدیک با رهبر بزرگ شیعه، میرزای شیرازی در سامرّا و ملاحظه‌ی تدابیر ایشان در تشکیل و اداره‌ی حوزه‌ی علمیّه‌ی آن شهر، به او رهنمایی میدادند؛ و درایت و شجاعت و انگیزه و امید در او، وی را در این راه دشوار به پیش میبردند.

حوزه در سالهای آغازین، با پایداری مخلصانه و متوکّلانه‌ی او از زیر تیغ آخته‌ی رضاخانی که برای محو نشانه‌ها و پایه‌های دین، به صغیر و کبیر رحم نمیکرد، به سلامت جَست؛ ستمگر خبیث نابود شد، و حوزه‌ای که سالها زیر فشار حدّاکثریِ او بود، ماند و رشد کرد؛ و از آن، خورشیدی چون حضرت روح‌الله سر برآورد. حوزه‌ی علمیّه‌ای که یک روز طلّابش برای حفظ جان خود از سحرگاه به زوایایی در بیرون شهر پناه میبردند و به درس و بحث میپرداختند و شبانگاه به حجره‌های تاریک در مدرسه‌ها بازمیگشتند، در چهار دهه پس از آن، کانونی شد که شعله‌های مبارزه با دودمان خبیث رضاخان را به سراسر ایران میفرستاد و دلهای افسرده و ناامید را برمی‌افروخت و جوانان منزوی را به میانه‌ی میدان میکشاند.

و همین حوزه بود که چندی پس از درگذشت مؤسّسش، با قدوم مرجع عظیم‌الشّأن، آیت‌الله بروجردی، قلّه‌ی علمی و تحقیقی و تبلیغیِ تشیّع در سراسر جهان شد. و سرانجام همین حوزه بود که در کمتر از شش‌دهه، قدرت معنوی و وجهه‌ی مردمی خود را به آنجا رساند که توانست رژیم خائن و فاسد و فاسق پادشاهی را به دست مردم ریشه‌کن کند و پس از قرنها، اسلام را در جایگاه حاکمیّت سیاسیِ کشوری بزرگ و بافرهنگ و دارای همه‌گونه استعداد بنشاند.

متخرّج همین حوزه‌ی پُربرکت بود که ایران را الگوی اسلام‌خواهی در جهان اسلام، بلکه پیشروِ دین‌گرایی در سراسر جهان ساخت؛ با خطاب پیامبرانه‌ی او خون بر شمشیر پیروز شد؛ با تدبیر او جمهوری اسلامی متولّد شد؛ با شجاعت و توکّل او ملّت ایران در برابر تهدیدها سینه سپر کرد و بر بسیاری فائق آمد؛ و امروز با درسها و مواریث او کشور در بسیاری از ابعاد زندگی، مانعها را درمینوردد و پیش میرود.

رحمت و رضوان پیوسته‌ی خدا بر بنیان‌گذار این حوزه‌ی پُربرکت و باعظمت و این شجره‌ی طیّبه‌ی پُرثمر؛ انسان والا و دانا و مبارک، عالِم دین و آراسته به آرامشِ یقین، حضرت آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری.

اکنون لازم است درباره‌ی چند موضوع که گمان میرود به کار امروز و فردای حوزه‌ی علمیّه خواهد آمد، سخنانی گفته شود، به امید آن که حوزه‌ی موفّق کنونی را در راهِ رسیدن به حوزه‌ای «پیشرو و سرآمد» کمک کند.

نخستین موضوع، عنوان «حوزه‌ی علمیّه» و محتوای عمیق آن است.

ادبیات رایج در این باره، کوته و نارسا است. حوزه برخلاف آنچه این ادبیّات نشان میدهد، صرفاً یک مؤسّسه‌ی تدریس و تدرّس نیست، بلکه مجموعه‌ای از علم، و تربیت، و کارکردهای اجتماعی و سیاسی است. ابعاد گوناگون این واژه‌ی پُرمعنا را عمدتاً میتوان این‌گونه فهرست کرد:
۱- یک مرکز علمی با تخصّصهای معیّن؛
۲- مرکز تربیت نیروی مهذّب و کارآمد برای هدایت دینی و اخلاقیِ جامعه؛
۳- خطّ مقدّم جبهه‌ی تقابل با تهدیدهای دشمنان در عرصه‌های گوناگون؛
۴- مرکز تولید و تبیین اندیشه‌ی اسلام در باب نظامات اجتماعی؛ از نظام سیاسی و شکل و محتوای آن، تا نظامات مربوط به اداره‌ی کشور، و تا نظام خانواده و روابط شخصی، بر اساس فقه و فلسفه و منظومه‌ی ارزشی اسلام؛
۵- مرکز و شاید قلّه‌ی نوآوری‌های تمدّنی و آینده‌نگری‌های لازم در چارچوب پیام جهانی اسلام.
این سرفصل‌ها است که واژه‌ی «حوزه‌ی علمیّه» را معنی میکند و عناصر تشکیل‌دهنده‌ی آن و به تعبیری «انتظارات» از آن را نشان میدهد؛ و همینها است که تلاش برای تقویت و پیشرفت آنها، میتواند حوزه را به معنی واقعی «پیشرو و سرآمد» نماید و چالشها و تهدیدهای محتمل پیش رو را علاج کند.

درباره‌ی هر یک از این سرفصل‌ها واقعیّات و نیز نظراتی وجود دارد که به اجمال میتوان این‌گونه بیان کرد:

اوّل ـ مرکز علمی:
حوزه‌ی قم، وارث سرمایه‌ی سترگ علمی شیعه است. این ذخیره‌ی در نوع خود بی‌نظیر، محصول اندیشه‌ورزی و پژوهشگریِ هزاران عالِم دینی در دانشهایی همچون فقه و کلام و فلسفه و تفسیر و حدیث، در طول هزار سال است.

تا پیش از اکتشافات علوم طبیعی در قرنهای اخیر، حوزه‌های علمی شیعه، عرصه‌ای برای پرداختن به علوم دیگر نیز به‌شمار میرفته؛ ولی در همه‌ی ادوار، محور اصلیِ بحث و تحقیق در حوزه‌ها، «علم فقه» و پس از آن با فاصله‌ای، «کلام و فلسفه و حدیث» بوده است.

پیشرفت تدریجی علم فقه در طول این دوره‌ی طولانی، از زمان شیخ طوسی تا عصر محقّق حلّی، و از آنجا تا شهید، و از آنجا تا محقّق اردبیلی، و از آنجا تا شیخ انصاری و تا دوران کنونی برای اهل فن محسوس است. معیار در پیشرفت فقه، افزودن به داشته‌ها یعنی تولیدات علمی فاخر و ارتقاء سطح علم و یافته‌های جدید است؛ ولی امروز با نگاه به تحوّلات سریع و شدید فکری و عملی در دورانهای معاصر، مخصوصاً در سده‌ی اخیر، انتظاراتی بیش از این را در زمینه‌ی پیشرفت علمی حوزه باید مورد توجّه قرار داد.

در خصوص علم فقه این نکات درخور ملاحظه است:
اوّلاً فقه، پاسخ دین به نیازهای عملی فرد و جامعه است. با عقلانیّت تحوّل‌یافته‌ی نسلها، این پاسخگویی باید امروز بیش از گذشته دارای پشتوانه‌ی فکری و علمی استوار و در عین حال قابل فهم و هضم باشد.

دیگر اینکه پدیده‌های پیچیده و پُرتعداد در زندگی امروز مردم، سؤالهای بی‌سابقه‌ای را پیش می‌آورد که فقه معاصر باید پاسخ آنها را آماده داشته باشد.

دیگر اینکه امروز با تشکیل نظام سیاسی اسلام، سؤال اصلی، چگونگی نگاه کلان شارع به ابعاد فردی و اجتماعی زندگی بشر و پایه‌های اصولی آن است؛ از نگاه به انسان و جایگاه انسانی و هدفهای زندگی او، تا نگاه به شکل مطلوب جامعه‌ی بشری، و نگاه به سیاست و قدرت و روابط اجتماعی و خانواده و جنسیّت و عدالت و دیگر ابعاد زندگی. فتوای فقیه در هر مسئله باید نشان‌دهنده‌ی بخشی از این نگاه کلان باشد.

الزام مهم برای دست یافتن به این خصوصیّات، اوّلاً آشنایی فقیه با همه‌ی ابعاد و معارف دینی در همه‌ی زمینه‌ها، و ثانیاً آشنایی مناسب با یافته‌های امروز بشر در عرصه‌ی علوم انسانی و دانشهای مرتبط با زندگی انسان است.

باید پذیرفت که ذخیره‌ی انباشته‌ی علم در حوزه این ظرفیّت را دارد که طلبه را به این حدّ از توانایی‌های علمی برساند، مشروط بر اینکه برخی نکته‌ها در شیوه‌ی کار کنونی با چشم باز دیده و با دست توانا علاج شود.

یکی از این نکته‌ها، طولانی بودن دوره‌ی تحصیل است. دوره‌ی متن‌خوانی طلبه به شیوه‌ای سؤال‌برانگیز میگذرد؛ طلبه ناگزیر است کتاب قطور و محقّقانه‌ی یک عالِم بزرگ را به عنوان کتاب درسی بیاموزد. این کتاب در واقع مربوط به هنگام ورود او به مرحله‌ی تحقیق اجتهادی است و سپردن آن به او پیش از این مرحله، تنها اثرش، طولانی کردن زمان متن‌خوانی است. کتاب درسی باید حاوی مطلب و زبان مناسب طلبه برای دوران محدود پیش از ورود به مرحله‌ی تحقیق باشد. تلاش موفّق یا ناموفّق بزرگانی همچون آخوند خراسانی، حاج شیخ عبدالکریم حائری و حاج سیّدصدرالدّین صدر برای جایگزین کردن کتابهایی چون قوانین و رسائل و فصول، با کفایه و دررالفوائد و خلاصة‌الفصول، با نگاه به همین ضرورتِ مهم بوده است. با اینکه آنها در زمانی زندگی میکردند که طلبه با انبوه واردات ذهنی و تکالیف عملی مانند امروز روبه‌رو نبود.

نکته‌ی دیگر، مسئله‌ی اولویّتهای فقهی است. امروز با تشکیل نظام اسلامی و مطرح شدن حکمرانی به شیوه‌ی اسلام، موضوعات مهمّی برای حوزه اولویّت یافته که در گذشته مطرح نبوده است؛ مسئله‌هایی از قبیل روابط دولت با مردمش و با دولتها و ملّتهای دیگر، موضوع نفی سبیل، نظام اقتصادی و پایه‌های اصولی آن، پایه‌های اصولی نظام اسلامی، منشأ حاکمیّت از نظر اسلام، نقش مردم در آن و موضع‌گیری در قضایای مهم و در مقابل نظام سلطه، مفهوم و محتوای عدالت، و ده‌ها موضوع اساسی و بعضاً حیاتی دیگر، برای امروز و فردای کشور دارای اولویّت و منتظر پاسخ فقهی است. (برخی از آنها دارای جنبه‌ی کلامی نیز میباشد که در جای خود باید بحث شوند.)

در شیوه‌ی کار کنونیِ حوزه، در بخش فقهی، توجّه کافی به این اولویّتها دیده نمیشود. گاه می‌بینیم برخی مهارتهای علمی که عموماً جنبه‌ی آلی و مقدّماتی برای رسیدن به حکم شرع را دارد یا بعضی موضوعات فقهی یا اصولی خارج از اولویّتها، فقیه و محقّق را با شیرینی وسوسه‌انگیز خود، چنان در خود غرق میکند که ذهن او را بکلّی از آن مسائل اصلی و اولویّت‌دار منصرف میسازد و فرصتهای بی‌جایگزین و سرمایه‌های انسانی و مالی را فدا میکند، بی‌آنکه در وانفسای هجوم کفر، کمکی به تبیین سبک زندگی اسلامی و هدایت جامعه برساند.

اگر هدف کار علمی، اظهار فضل و سُمعه‌ی(۲) علمی و مسابقه در فاضل‌نما شدن باشد، مصداق فعل مادّی و دنیاگرایانه و «اِتَّخَذَ اِلٰهَهُ هَواه»(۳) خواهد بود.

دوّم ـ تربیت نیروی مهذّب و کارآمد
حوزه نهادی برونگرا است. خروجی حوزه در همه‌ی سطوح، در خدمت فکر و فرهنگ جامعه و انسانها است. حوزه موظّف به «بلاغ مبین» است. دامنه‌ی این بلاغ، گستره‌ای عظیم است از معارف والای توحیدی تا وظایف شخصی شرعی، و از تبیین نظام اسلامی و شاکله و وظایف آن تا سبک زندگی و محیط زیست و حمایت از طبیعت و از حیوان، و بسی عرصه‌ها و زوایای دیگر حیات بشری.

حوزه‌های علمیّه از دیرباز به این وظیفه‌ی سنگین پرداخته و کسان بسیاری از متخرّجان(۴) آنها در سطوح مختلف علمی به شیوه‌های گوناگونِ تبلیغ دین روی آورده و عمری در آن گذرانده‌اند. پس از انقلاب، نهادهایی برای نظم بخشیدن و احیاناً قوام دادن به محتوای این حرکتهای تبلیغی در حوزه پدید آمد. خدمات باارزش آنان و دیگر متحرّفان(۵) امر تبلیغ دین نباید نادیده گرفته شود.

آنچه مهم است، آشنایی با فضای فکر و فرهنگ جامعه و ایجاد تناسب میان آورده‌های تبلیغی با واقعیّتهای فکری و فرهنگی در میان مردم بویژه جوانان است. در این بخش حوزه دچار مشکل است. این صدها مقاله و مجلّه و گفتارهای مجلسی و تلویزیونی و امثال آن، در برابر سیل القائات مغالطه‌آمیز، نمیتواند وظیفه‌ی بلاغ مبین را چنان‌که نیاز و شایسته است، به انجام رساند.

جای دو عنصر کلیدی برای این بخش در حوزه خالی است: «تعلیم» و «تهذیب».

رساندن پیامی که به‌روز و پُرکننده‌ی خلأ و برآورنده‌ی هدف دین باشد، حتماً نیازمند آموزش و فراگیری است. دستگاهی باید متصدّی این مأموریّت شود و قدرت اقناع، آشنایی با شیوه‌ی گفتگو، آگاهی از نوع تعامل با افکار عمومی و فضای رسانه‌ای و مجازی، انضباط در مواجهه با عنصر مخالف را به طلبه بیاموزد و با تمرین و ممارست، در دوره‌ای محدود، او را آماده‌ی ورود به این میدان کند. از سویی با استفاده از ابزارهای فنّی روز، تازه‌ترین و شایع‌ترین القائات و آفتهای فکری و اخلاقی را گردآوری و بهترین و رساترین و قوی‌ترین پاسخ را در قالب ادبیّات متناسب با زمان برای آن فراهم کند، و از سوی دیگر لازم‌ترین دانستنی‌های دینی متناسب با وضع فرهنگی و فکری روز را به صورت بسته‌های مناسب اندیشه و فرهنگ نسل جوان و نوجوان و خانواده‌ها تدوین نماید. این مجموعه‌ی شکلی و محتوایی، مهم‌ترین موضوع تعلیم در این بخش است.

در کار تبلیغ، موضع ایجابی و حتّی تهاجمی، از موضع دفاعی مهم‌تر است. آنچه درباره‌ی دفع و رفع شبهه‌ها و القائات گفته شد، نباید دستگاه تبلیغ را از تهاجم به مسلّمات فرهنگ انحرافی رایج در جهان و احیاناً در کشور ما، به غفلت بکشاند. فرهنگ تحمیلی و القائی غرب، با سرعتی روزافزون، رو به کج‌رَوی و انحطاط است؛ حوزه‌ی فلسفه‌دان و متکلّم، به دفاع در برابر شبهه‌انگیزی بسنده نمیکند بلکه در قبال این کج‌رَوی و گمراهی، چالشهای فکری می‌آفریند و مدّعیان گمره‌ساز را مجبور به پاسخگویی میکند.

تدارک این دستگاهِ آموزش‌دهنده از جمله اولویّتهای حوزه است؛ این، پرورشِ «مجاهد فرهنگی» است و با توجّه به تحرّک دشمنان دین که بجد در حال نیروپروری بخصوص در برخی عرصه‌های مهم میباشند، شایسته است بسیار جدّی شمرده شود و شتاب بگیرد.

تهذیب، ضرورت دیگری در کنار تعلیم است. تهذیب به معنیِ منزوی‌پروری نیست. بخش عمده‌ای از گستره‌ی فعّالیّت مجاهد فرهنگی، دعوت به تهذیب نفْس و اخلاق اسلامی است، و این بدون برخورداریِ دعوت‌کننده از آنچه بدان دعوت میکند، کاری بی‌اثر و بی‌برکت است. حوزه نیازمند تحرّکی بیش از گذشته در تأکید بر توصیه‌های اخلاقی است.

شما طلّاب و فضلای جوان به طور حتم قادرید به مدد دل پاک و ناآلوده و زبان صادقِ خود، وظیفه‌ی تهذیب اخلاقی نسلِ جوان امروز را به سرانجام برسانید، مشروط بر اینکه نخست از خود شروع کنید. اخلاص در عمل و بستن راه بر وسوسه‌ی مال و نام و مقام، کلید ورود به فضای دلنواز معنویّت و حقیقت است؛ و چنین است که کار دشوار مجاهدت فرهنگی،‌ وظیفه‌ای شیرین و حرکتی اثرگذار خواهد شد. سختی‌های طلبگی در چنین وضعی به جای آنکه مانع رفتار مجاهدانه‌ی تبلیغ شود، به وسیله‌ای برای اراده‌ی محکم و عزم راسخ تبدیل خواهد شد.

تأکید میکنم که به صحنه‌ی تبلیغ دین هرگز به چشم یک میدان بی‌رقیب نباید نگریست و از مقابله با ابهامها و مغالطاتی که پی‌درپی به صحنه فرستاده میشود، لحظه‌ای نباید غفلت کرد.

در این بخش، در کنار تربیت نیرو برای بلاغ مبین، باید تربیت نیرو برای وظایف خاصّ در نظام و اداره‌ی کشور و نیز تربیت نیرو برای سامان دادن به درون حوزه‌ی علمیّه و انجام دادنِ وظایف آن نیز مورد توجّه قرار گیرد، که مستلزم بحث جداگانه است.

سوّم ـ خطّ مقدّم جبهه‌ی تقابل با تهدیدهای دشمن در عرصه‌های گوناگون
این یکی از ناشناخته‌ترین ابعاد حوزه‌های علمیّه و کارکرد مجموع‌ علمای دین است. بی‌شک هیچ حرکت اصلاحی یا انقلابی در ۱۵۰ سال اخیر را در ایران و عراق نمیتوان یافت که علمای دین آن را رهبری نکرده یا در خطوط مقدّم آن حضور نداشته‌اند. این نشانه‌ی مهمّی از سرشت حوزه‌های علمیّه است.

در طول این دوران، در همه‌ی مواردِ سیطره‌جویی استعمار و استبداد، تنها علمای دین بودند که ابتدائاً وارد میدان شده و در بسیاری موارد به برکت حمایت مردم توانستند دشمن را ناکام بگذارند. هیچ کس جز آنان جرئت دم زدن نداشت و یا مسئله را بدرستی درک نمیکرد و پس از فریاد علما بود که شاید دیگرانی هم صدایی بلند میکردند.

کسروی که از معاندین سرسخت علمای دین به شمار میرود، اعتراف میکند که آغاز جنبش مشروطه از همراهی بخردانه‌ی دو سیّد بهبهانی و طباطبائی پدید آمد. آری، آن روزها که غول استبداد در ایران پرچم افراشته بود، هیچ کس جز مراجع و علما جرئت دم زدن نداشت.

قراردادهای ننگین در طول این مدّت با مخالفت و ممانعت علما بود که ابطال شد؛ قرارداد رویتر با جلوگیری حاج ملّاعلی کنی، عالِم بزرگ تهران؛ قرارداد تنباکو با حکم میرزای شیرازی، مرجع اعلیٰ، و همراهی علمای بزرگ ایران؛ قرارداد وثوق‌الدّوله با افشاگری مدرّس؛ مبارزه با منسوجات خارجی با ابتکار آقانجفی اصفهانی و همراهی علمای اصفهان و پشتیبانی علمای نجف؛ و مواردی دیگر.

در همان سالهای مقارن با تشکیل حوزه‌ی قم، بخشهایی از عراق و مرزهای ایران، با مرکزیّت نجف و کوفه، صحنه‌ی جنگ مسلّحانه‌ی علما با قوای اشغالگر انگلیس بود؛ نه‌تنها طلّاب و مدرّسین، که برخی علمای معروف همچون سیّدمصطفیٰ کاشانی و بعضی فرزندان مراجع در این درگیری‌ها شرکت داشتند، که برخی شهید و بسیاری پس از آن به نقاط دوردست مستعمرات انگلیس تبعید شدند.

فعّالیّت مراجع بزرگ در مسئله‌ی فلسطین نیز ــ چه در اوایل قرن که سیاست کوچ و تسلیح صهیونیست‌ها در فلسطین اجرا میشد، و چه در دهه‌ی سوّم آن که بخش مهمّ فلسطین رسماً به صهیونی‌ها سپرده و دولت جعلی صهیونی اعلام شد ــ از بخشهای افتخارآمیز حوزه‌های علمیّه است. نامه‌ها و بیانیّه‌های آنان در این باره، در شمار ارزشمندترین اسناد تاریخی است.
نقش بی‌بدیل حوزه‌ی قم و سپس دیگر حوزه‌های علمیّه در ایران در ایجاد نهضت اسلامی و بر پا کردن انقلاب و توجیه افکار عمومی و به میدان آوردن عموم مردم نیز از برجسته‌ترین نشانه‌های هویّت جهادی حوزه‌های علمیّه است. تحصیل‌کردگان حوزه با ذهنهای فعّال و زبانهای گویا از نخستین کسانی بودند که به غریو دشمن‌شکنِ امام مجاهد پاسخ گفته و با سرعت و جدّیّت و همراه با تحمّل صدمات، وارد میدان شده و به گسترش مفاهیم انقلابی و توجیه افکار عمومی پرداختند.

با آگاهی از این حقایق است که امام راحل (رضوان الله علیه) در پیام پُرمحتوا و تکان‌دهنده‌ی خود به حوزه‌های علمیّه،(۶) روحانیّت را پیش‌کسوت شهادت در همه‌ی انقلابهای مردمی و اسلامی دانسته‌، و متقابلاً راه شهدا و کار آنها را رسیدن به حقیقت تفقّه شمرده‌اند. در تعبیری دیگر علما را پیش‌گام در میدان جهاد و حمایت از میهن و حمایت از مظلومان معرّفی کرده‌اند. برای آینده‌ی حوزه هم بیشترین امید خود را به طلّاب و فضلائی بسته‌اند که دغدغه‌ی نهضت و مبارزه و انقلاب، آنها را به تحرّک واداشته است، و از کسانی که فارغ از این مسائل حیاتی، فقط به کتاب و درس خود اکتفا میکرده‌اند، گلایه‌مندی خود را نشان داده‌اند. در این پیام بارها به تحجّرگرایان اشاره شده و نسبت به نفوذ دشمن با استفاده از غفلت آنان هشدار و درباره‌ی شیوه‌های تحوّل‌یافته‌ی دین‌فروشی اعلام خطر شده است. به نظر صائب امام بزرگوار،‌ شکارچیان استعمار در سراسر جهان در کمین شیردلان روحانی سیاست‌شناس نشسته و برای مبارزه با مجد و عظمت و نفوذ مردمی روحانیّت برنامه‌ریزی میکنند.

در آن متنِ خردمندانه که با احساساتی عارفانه و عاشقانه به نگارش درآمده است، دلواپسی امام بزرگوار از اینکه جریان تحجّر و تقدّس‌نمایی، حوزه‌ی علمیّه را دچار وسوسه‌ی جدایی دین از سیاست و فعّالیّتهای اجتماعی کند و راه درست پیشرفت را مسدود سازد، آشکار است. این دغدغه ناشی از ترویج جریان خطرناکی است که دخالت حوزه در مسائل اساسی مردم و ورود در فعّالیّتهای اجتماعی و سیاسی و مبارزه‌ی آن با ظلم و فساد را منافی با قدسیّت دین و حریم معنوی آن وانمود میکند و روحانیّت را به صلح کل بودن و دوری کردن از مخاطرات ورود در سیاست سفارش میکند.

ترویج این توهّم باطل، بزرگ‌ترین هدیه به عوامل استعمار و استکبار است که همواره از حضور و ورود علمای دین در معرکه‌ی مبارزه‌ با آنان زیان دیده و در موارد متعدّد شکست خورده‌اند؛ و بزرگ‌ترین هدیه به عوامل نظام فاسد و فاسق و مزدوری است که با حرکت ملّت ایران به رهبری یک مرجع تقلید، ریشه‌کن و ازاله شد.

قدسیّت دین بیش از همه‌جا در میدانهای جهاد فکری و سیاسی و نظامی بُروز میکند و با فداکاری و جهادِ حاملانِ معارف دین و نثار خون پاک آنان تثبیت میشود. قدسیّت دین را در سیره‌ی پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید دید که در هنگام ورود به یثرب اوّلین اقدامش تشکیل حکومت و تنظیم نیروی نظامی و یکپارچه کردن عرصه‌ی سیاست و عبادت در مسجد بود.
حوزه‌ی علمیّه برای حفاظت از اعتبار معنوی و وفاداری به فلسفه‌ی وجودی‌اش باید از مردم و جامعه و مسائل اساسی آن هرگز جدا نشود و جهاد را در همه‌ی گونه‌هایش در هنگام نیاز، وظیفه‌ی قطعی خود بداند.

این همان سخن مهمّی است که امام بزرگوار بارها با حوزه و پیشکسوت‌ها و بزرگان و به گونه‌ی ویژه با طلّاب و فضلای جوان آن در میان گذاشته و بر آن تأکید کرده‌اند.

چهارم ـ مرکز مشارکت در تولید و تبیین نظامات اجتماعی
کشورها و جوامع بشری در همه‌ی شئون اجتماعیِ خود با نظامات مشخّصی اداره میشوند؛ شکل حکومت، شیوه‌ی حکمرانی (استبداد، مشورت و . .)، نظام قضائی و داوری در اختلافات و تخلّفات و موضوعات حقوقی یا جزائی، نظام اقتصادی و مالی و مسئله‌ی پول و غیره، نظام اداری، نظام کسب و کار، نظام خانواده، و دیگرها و دیگرها، همه در شمار شئون اجتماعی کشورند که در جوامع عالم به شیوه‌های گوناگون و در قالب نظامهای گوناگون اداره میشوند.

بی‌شک هر یک از این نظامها متّکی بر یک پایه‌ی فکری ــ چه برآمده از ذهن متفکّران و صاحب‌نظران، و چه زاییده از سنّت‌ها و عادتهای بومی و ارثی ــ و برخاسته از آن است.

در حکومت اسلامی این مبنا و قاعده طبعاً باید برگرفته از اسلام و متونِ معتبر آن باشد و نظامات اداره‌ی جامعه از آنها استخراج شود.

فقه شیعه اگرچه جز در برخی موارد ــ همچون باب قضا ــ به گونه‌ی کافی به این کار نپرداخته، ولی به برکت قواعد گسترده‌ی فقهیِ مستفاد از کتاب و سنّت، و نیز به مدد عناوین ثانویّه، کفایت لازم را برای طرّاحی نظامهای گوناگون اداره‌ی جامعه دارا است.

در باب اصل و منشأ حکومت، کار برجسته‌ی امام راحل در مباحث «ولایت فقیه» در هنگام تبعید به نجف، آغازی مبارک بود و راه تحقیق را به روی فضلای حوزوی گشود، و پس از تشکیل جمهوری اسلامی، ابعاد گوناگون آن در نظر و عمل تکامل یافت؛ ولی این کار در بسیاری از نظامات اجتماعی کشور همچنان نافرجام و بی‌سامان باقی مانده است. این خلأ را حوزه باید پُر کند؛ این در شمار وظایف حتمی حوزه‌ی علمیّه است. امروز با حاکمیّت و استقرار نظام اسلامی، وظیفه‌ی فقیه و فقاهت سنگین است. امروز نمیتوان فقاهت را به تعبیر امام راحل، همچون ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی دانست. فقه امّت‌ساز، محدود به حد و اندا‌زه‌ی احکام عبادی و وظایف فردی نیست.

البتّه حوزه برای طرّاحی و تنظیم نظامات اجتماعی نیاز دارد که با یافته‌های امروز جهان درباره‌ی این نظامات به اندازه‌ی لازم آشنایی داشته باشد. این آشنایی، فقیه را قادر خواهد ساخت که با بهره‌برداری از درست و نادرست این یافته‌ها، حضور ذهن لازم برای استفاده از تصریحات و اشارات کتاب و سنّت بیابد و شاکله‌ی نظامات اجتماعی را برای اداره‌ی جامع و کامل جامعه بر اساس اندیشه‌ی اسلامی طرّاحی کند.

در کنار حوزه، دانشگاه کشور نیز در این زمینه، دارای توان و تکلیف است؛ این میتواند یکی از موارد همکاری حوزه و دانشگاه باشد. کار بزرگ دانشگاه آن است که در علوم انسانیِ مرتبط با نظامات حاکمیّتی و مردمی، به کمک نگاه محقّقانه و نقّاد، درست و نادرست نظرات رایج دانش جهان را مشخّص کند و با همکاری حوزه، محتوای اندیشه‌ی دینی را در قالبهای متناسب ارائه کند.

پنجم ـ نوآوری‌های تمدّنی در چارچوب پیام جهانی اسلام
این برجسته‌ترین انتظار از حوز‌ه‌ی علمیّه است. شاید بلندپروازی و آرزوپروری تلقّی شود. در آن شب تاریخیِ پس از حمله به فیضیّه در سال ۴۲ که امام راحل در خانه‌ی خود پس از نماز عشاء، برای جمع محدود و مرعوب طلّاب سخن میگفت، شاید این تعبیر بلند که «اینها میروند و شما میمانید»، به نظر بعضی از ما بلندپروازی و آرزوپروری تلقّی میشد، امّا گذر زمان نشان داد که ایمان و صبر و توکّل، کوه موانع را از جا میکَند و کید دشمنان در برابر سنّت الهی ناکارآمد است.

«استقرار تمدّن اسلامی» برترین هدف دنیایی انقلاب است، یعنی تمدّنی که در آن، علم و فنّاوری و منابع انسانی و منابع طبیعی و همه‌ی توانایی‌ها و همه‌ی پیشرفتهای بشری، و حکومت و سیاست و نیروی نظامی و هر آنچه در اختیار بشر است، در خدمت عدالت اجتماعی و رفاه عمومی و کاستن از فواصل طبقاتی و افزودن بر پرورش معنوی و ارتقاء علمی و شناخت روزافزون طبیعت و استحکام ایمان به کار میرود.

تمدّن اسلامی، مبتنی بر توحید و ابعاد اجتماعی و فردی و معنوی آن است؛ مبتنی بر تکریم انسان از جهت انسانیّت ــ و نه از جهت جنس و رنگ و زبان و  قومیّت و جغرافیا ــ است؛ متّکی بر عدالت و ابعاد و مصادیق آن است؛ متّکی بر آزادی انسان در عرصه‌های گوناگون است؛ متّکی بر مجاهدت عمومی در همه‌ی میدانهایی است که در آنها نیاز به حضور جهادی هست.

تمدّن اسلامی در نقطه‌ی مقابل تمدّن مادّی کنونی است. تمدّن مادّی از آغاز با استعمار، با تصرّف سرزمین‌ها و تحقیر ملّتهای ضعیف، با کشتارهای دسته‌جمعی بومیان، با استفاده از علم برای سرکوب دیگران، با ظلم، با دروغ، با ایجاد درّه‌های طبقاتی، با زورگویی شروع شد و بتدریج فساد و انحراف از مبانی اخلاقی و تحفّظ‌های جنسی نیز در آن راه یافت و رشد کرد.

امروز نمونه‌های آشکار و کامل‌شده‌ی این بنای کج‌نهاد را در کشورهای غربی و دنباله‌روان آنها می‌بینیم: قلّه‌های ثروت در کنار درّه‌های فقر و گرسنگی؛ زورگویی شیفتگان قدرت به هر آن کس که بتوان به او زور گفت؛ به‌کارگیری علم برای کشتارهای عمومی؛ کشاندن فساد جنسی به داخل خانواده‌‌ها و تا کودکان و نونهالان؛ ظلم و قساوت بی‌نظیر در نمونه‌هایی همچون غزّه و فلسطین؛ تهدید به جنگ به خاطر دخالت در امور دیگران در نمونه‌هایی مانند رفتار دولتمردان آمریکا در دورانهای اخیر.

بدیهی است که این تمدّنِ باطل رفتنی است و ازاله خواهد شد؛ این، سنّت حتمی آفرینش است: «اِنَّ الباطِلَ کانَ زَهوقاً»؛(۷) «فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً».(۸) وظیفه‌ی امروز ما اوّلاً کمک به ابطال این باطل و ثانیاً تدارک تمدّن جایگزین در نظر و عمل به قدر توانایی است. اینکه بگویند: «دیگران نتوانستند، پس ما هم نمیتوانیم»، مغالطه است. دیگران هر جا با ایمان و با محاسبه و با استقامت حرکت کردند، توانستند و پیروز شدند. نمونه‌ی واضح و پیش چشم ما: انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی.

در این مبارزه آسیب‌ها و ضربه‌ها و دردها و فقدانهایی هست که باید تحمّل شود. در این صورت پیروزی حتمی است. پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله‌ و ‌سلّم) شبانه و مخفیانه از مکّه و از میان حلقه‌ی بت‌پرستان بیرون آمد و در غار پنهان شد، ولی پس از هشت سال با شکوه و اقتدار به مکّه قدم نهاد و کعبه را از بتها و مکّه را از بت‌پرستان پیراست. در این هشت سال رنج بی‌حساب برد و یارانی چون حمزه را از دست داد، ولی پیروز شد.

دفاع مقدّس هشت‌ساله‌ی ما هم در برابر ائتلاف جهانیِ قدرتمندان ظالم و دروغگو نمونه‌ای دیگر است. حوزه‌ی بزرگ و کارآمد امروز قم هم که در آغاز با آن محنتها روبه‌رو بود، نمونه‌ی جلوی چشم ما است؛ و از این نمونه‌ها فراوان میتوان یافت.

حوزه‌‌ی علمیّه در این بخش وظیفه‌ای ارزشمند بر دوش دارد، و آن در درجه‌ی اوّل، ترسیم خطوط اصلی و فرعی تمدّن نوین اسلامی است، و سپس تبیین و ترویج و فرهنگ‌سازی آن در جامعه است. این از جمله‌ی برترین مصادیق «بلاغ مبین» است.
در باب ترسیم شاکله‌ی تمدّن اسلامی، فقه به نوعی، و علوم عقلی به نوعی نقش دارند. فلسفه‌ی اسلامی ما باید برای مسائل اصلی خود، امتداد اجتماعی ترسیم کند. فقه ما هم با گسترش میدان دید و نوآوری در استنباط، مسائل نوپدیدِ چنین تمدّنی را احصاء و احکام آن را معیّن نماید.

بیان روشن امام بزرگوار درباره‌ی فقاهت و روش آن در حوزه‌ی علمیّه راه‌گشا است. در این بیان، شیوه‌ی استنباط همان روش فقه سنّتی و به تعبیر ایشان، اجتهاد جواهری است؛ با این حال، «زمان» و «مکان» دو عنصر تعیین‌کننده در اجتهادند. ممکن است موضوعی در گذشته حکمی داشته ولی با تغییر روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد، اکنون حکم جدیدی یافته باشد. این تغییر حکم ناشی از آن است که موضوع هر چند در ظاهر همان موضوع قبلی است ولی با توجّه به تغییر روابط سیاسی و اجتماعی و غیره، در واقع تغییر کرده و موضوع جدیدی شده است، پس حکم جدیدی میطلبد.

افزون بر این، حوادث پی‌درپی جهانی و پیشرفتهای علمی و غیره در مواردی میتواند فقیه ماهر را در یک مدرک از کتاب و سنّت، به فهم تازه‌ای برساند و حجّت شرعی برای تغییر حکم شود؛ همچنان که در تبدّل رأی مجتهدان غالباً اتّفاق می‌افتد. در هر حال، فقه باید فقه بماند و نوفهمی تبدیل به ناخالص‌سازی شریعت نشود.

درباره‌ی تعریف و تفسیر از عنوان حوزه‌ی علمیّه و محتوای عمیق آن به آنچه گفته شد بسنده میکنم و سخنی کوتاه درباره‌ی حوزه‌ی قم که اکنون به صد‌سالگی رسیده است میگویم.

حوزه‌ی قم امروز حوزه‌ای زنده و بالنده است. حضور هزاران مدرّس و مؤلّف و محقّق و نویسنده و گوینده و متفکّر در معارف اسلامی و انتشار مجلّات علمی و تحقیقی و نگارش مقالات تخصّصی و عمومی، مجموعاً ثروت بزرگی برای امروز جامعه و ظرفیّت عظیمی برای فردای کشور و امّت به شمار میرود. رواج درسهای تفسیر و اخلاق و افزایش مراکز و دروس علوم عقلی، نقطه‌ی قوّت برجسته‌ای است که حوزه‌ی پیش از انقلاب به آن دسترسی نداشت. حوزه‌ی قم هرگز این تعداد طلّاب و فضلای صاحب فکر به خود ندیده بود. حضور فعّال در همه‌ی میدانهای انقلاب و حتّی در میدان نظامی و تقدیم شهدای گرانقدر در دوران دفاع مقدّس و پیش و پس از آن، از افتخارات بزرگ حوزه و در شمار حسنات بی‌شمار امام راحل است. گشودن راه به عرصه‌ی تبلیغات جهانی و تربیت هزاران طالب علم از ملّتهای گوناگون و حضور دانش‌آموختگان آن در بسیاری از کشورها کار بزرگ و بی‌سابقه‌ی دیگری است که باید از آن تقدیر کرد. توجّه فقهای تازه‌نفَس به مباحث مبتلا‌به معاصر و دروس فقهی مربوط به آنها نیز آینده‌ی مطلوبی را در پیشرفت و تحوّل علمی نوید میدهد. اقبال فضلای جوان به دقّت در نکات معرفتیِ متون معتبر اسلامی بویژه کلام‌الله مجید نیز مبشّر ‌مطرح شدن بیشتر قرآن در حوزه‌ی علمیّه است. تشکیل حوزه‌های علمیّه‌ی بانوان هم ابتکار مهم و اثرگذاری است که پاداش دائمی آن به روح مطهّر امام راحل واصل میشود. حوزه‌ی قم با این نگاه، مجموعه‌ای زنده و پویا است و امیدهایی را زنده میکند.

با این حال، این انتظار منطقی که حوزه‌ی قم حوزه‌ای پیشرو و سرآمد باشد، فاصله‌ی قابل توجّهی با وضعیّت کنونی دارد. توجّه به نکات زیر میتواند این فاصله را کاهش دهد:
ــ حوزه باید به‌روز باشد؛ به طور دائم با زمان پیش برود، بلکه حتّی جلوتر از زمان حرکت کند.

ــ به تربیت نیرو در همه‌ی بخشها اهمّیّت داده شود. مسیر حرکت این ملّت و آینده‌ی انقلاب را نیروهایی ترسیم خواهند کرد که امروز در حوزه‌ی علمیّه تربیت میشوند.

ــ حوزویان رابطه‌ی خود را با مردم افزایش دهند. برای حضور فضلای حوزه در میان مردم و رابطه‌ی صمیمی میان آنان برنامه‌ریزی شود.

ــ مدیران حوزه با تدبیر مناسب، القائات مغرضانه‌ای را که طلّاب جوان را از آینده ناامید میکند، خنثی کنند. امروز اسلام و ایران و شیعه در جهان از عزّت و حرمتی برخوردار است که هرگز در گذشته دارا نبوده است. طلبه‌ی جوان با این احساس درس بخواند و رشد کند.

ــ به نسل جوان جامعه با چشم خوش‌بینی نگریسته و با این نگاه با آنان تعامل شود. بخش مهمّی از جوانان امروز با ضریب هوشی بالا، با وجود همه‌ی القائات مخرّبِ فکر و احساس دینی، وفادار به دین و مدافع آنند و بسیاری دیگر هم به‌هیچ‌رو با دین و انقلاب بر سر عناد نیستند. اقلّیّت بسیار اندکِ مُعرض از ظواهر دینی، حوزه را دچار تحلیل غیرواقع‌بینانه نکند.

ــ برنامه‌های درسی حوزه به گونه‌ای نوشته شود که فقه روشن‌بین و پاسخگو و به‌روز، و البتّه فنّی و متّکی به شیوه‌ی اجتهادی، همراه با فلسفه‌ی روشن و دارای امتداد اجتماعی و صاحب‌نظر در شاکله‌ی زندگی جامعه، در کنار دانش کلام رسا و استوار و دارای قدرت اقناع، به وسیله‌ی استادان ماهر تدریس شود و این هر سه در پرتو فهم قرآن و درسهای تفسیر، جلا و نورانیّت و عمق یابد.

ــ زهد، تقوا، قناعت، استغناء از غیر خدا، توکّل، روحیه‌ی پیشرفت، آمادگی برای مجاهدت، توصیه‌های همیشگی امام بزرگوار و بزرگان اخلاق و معرفت به طلّاب جوان بوده و اکنون نیز شما جوانان عزیز حوزه‌ی علمیّه مخاطبِ همین توصیه‌هایید.

ــ درباره‌ی مدارک تحصیلی حوزه، سفارش همیشگی و کنونی اینجانب آن است که مدرک را خود حوزه ــ و نه مرکزی بیرون از آن ــ ‌باید به دانش‌آموخته‌ها بدهد. البتّه میتوان رتبه‌های حوزوی را به جای ۱ و ۲ و ۳ و ۴، نامگذاری‌های شناخته‌شده در مراکز علمی کشور و دنیا قرار داد، مثلاً: کارشناسی، کارشناسی ارشد، کارشناسی تحقیقی (دکتری) و امثال آن.

سخن را در اینجا به پایان میبرم و از خداوند متعال عزّت و شوکت روزافزون اسلام و قوّت و استحکام روزافزون امّت اسلامی و پیشرفت و سعادت روزافزون ملّت ایران و سربلندی و کارآمدی روزافزون حوزه‌های علمیّه و نصرت بر دشمنان و بدخواهان و معاندان را مسئلت میکنم.

سلام خدا بر حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا فداه و عجّل الله ‌فرجه) و درود خالصانه‌ی ما بر ارواح شهیدان و روح  مطهّر امام امّت باد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
سیّدعلی خامنه‌ای
۱۴۰۴/۲/۸

 دین‌دار، پرهیزکار

 شهرت، آوازه
  سوره‌ی فرقان، بخشی از آیه‌ی ۴۳
 فارغ‌التحصیلان، تحصیلکرده‌ها
 شاغلان حرفه‌ای
 صحیفه‌ی امام، ج ۲۱، ص ۲۷۳؛ پیام به روحانیّون، مراجع، مدرسین، طلّاب و ائمّه‌ی جمعه و جماعات (۱۳۶۷/۱۲/۳)
 سوره‌ی اسراء، بخشی از آیه‌ی ۸۱؛ «… آری، باطل همواره نابودشدنی است.»
 سوره‌ی رعد، بخشی از آیه‌ی ۱۷؛«… امّا کف، بیرون افتاده از میان میرود …»
برچسب‌ها:, , , ,

هیچ منفعتی برای دنیای اسلام، بالاتر از اتحاد نیست

در آستانه‌ی برگزاری کنگره عظیم حج ابراهیمی(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.

خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز! چه حجّاج و چه خدمتگزاران. به همه‌ی شما تبریک عرض میکنم؛ هم به کسانی که عازم حجّید ــ توفیق بزرگی است، نعمت بزرگی است، عطیّه‌ی الهی است به شما، باید قدر بدانید و ان‌شاء‌الله این سفر بر شما مبارک باشد ــ و هم به خدمتگزاران حج؛ چه دستگاه‌های دولتی که اسم آوردند، وزارتخانه‌ها، دستگاه‌ها، سازمانها، بخشهای مختلف کشور که هر کدام به نحوی در این کار بزرگ شرکت دارند، و چه مسئولین کاروانها و دستگاه‌های اجرائی و سازمان حج و بعثه و دیگران؛ به شما هم تبریک عرض میکنم به خاطر اینکه خداوند متعال نعمت خدمت به حجّاج را به شما ارزانی داشته؛ این را هم باید قدر بدانید و ان‌شاء‌الله آن را به بهترین وجهی انجام بدهید.

حالا قبل از آنکه شروع کنم در آن مطلبی که آماده کرده‌ام برای اینکه به شما عرض بکنم، لازم میدانم یک بار دیگر به حادثه‌ی تلخ بندرعبّاس(۲) اشاره کنم و به خانواده‌های جان‌باختگان و آسیب‌دیدگان تسلیت عرض کنم. حقیقتاً حادثه‌ی تلخی بود و مصیبتی شد برای همه‌ی ما به خاطر خانواده‌ها. خب، حوادث گوناگون برای دستگاه‌ها پیش می‌آید؛ زلزله، آتش‌سوزی، تخریب، عمدی، سهوی، همه‌جور پیش می‌آید، [امّا] جبران میشود. اینجا هم اگر مشکلی برای دستگاه‌ها پیش آمده باشد، ان‌شاء‌الله با فوریّت، با قدرت، با تواناییِ دستگاه‌های اجرائی سرحال و توانا و جوان ما جبران خواهد شد؛ آنچه دل انسان را میسوزاند، خانواده‌ها هستند؛ خانواده‌ی جان‌باختگان که عزیزانشان از دستشان رفته‌اند. به آنها تسلیت عرض میکنیم؛ و عرض میکنیم که اگر ماها در مصائب گوناگون زندگی صبر کنیم، ارزش و اهمّیّت اجری که خدای متعال به خاطر این صبر به ما خواهد داد، هزاران برابر بیشتر است از تلخی آن مصیبت. اُولٰئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم؛(۳) آنهایی که صبر میکنند، خدای متعال بر آنها صلوات میفرستد؛ این خیلی مهم است. و ان‌شاء‌الله خدای متعال دلهایشان را آرام کند و سکینه و آرامش به آنها بدهد.

و امّا راجع به حج؛ خب ما توصیه‌هایی داریم در مورد برگزاری حج، چه آنهایی که مربوط به حاجی است، چه آنهایی که مربوط به کارگزاران است؛ بارها اینها را گفته‌ایم و باز هم ان‌شاءالله تکرار خواهیم کرد. آنچه من امروز میخواهم عرض بکنم، اینها نیست؛ معرفت به این عملی است که میخواهید انجام بدهید: شناخت خود حج. شما که حاجی هستید و حاجی میشوید ان‌شاءالله، بدانید چه کار دارید میکنید.

این یک سفر زیارتیِ معمولی نیست؛ این یک سفر گردشی نیست. این مسافرت شما برای حج و عمل حجّ شما، مشارکت در یک اقدام بسیار مهمّی است که خدای متعال برای اداره‌ی بشریّت ــ نه‌فقط اداره‌ی مؤمنین و مسلمین ــ این دستگاه را، این تشکیلات را مقرّر کرده. حج برای اداره‌ی بشریّت است. لذا می‌بینید در قرآن خطاب به ابراهیم میفرماید: وَ اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجّ؛(۴) «فِی النّاس»، همه‌ی مردم، مردم عالم؛ اکثر آنها آن روز ایمان به ابراهیم نداشتند امّا اَذان حج، اعلام حج، دعوت به حج، مال همه‌ی بشریّت است. جَعَلَ اللَهُ الکَعبَةَ البَیتَ الحَرامَ قِیاماً لِلنّاس؛‌(۵) خدای متعال این خانه‌ی شریف را محلّ قوام و قیام بشریّت قرار داده؛ این[جور] است. یا آن آیه‌ی شریفه‌ی دیگر: اِنَّ اَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّة؛(۶) این خانه‌ای که ما در مکّه قرار دادیم، در بکّه قرار دادیم، «وُضِعَ لِلنّاس»، مال بشریّت است. با این چشم نگاه کنید. عمل شما، رفتن شما، طواف شما، زیارت شما نسبت به این خانه، عملی است که سود آن و عایدی آن به بشریّت برمیگردد؛ البتّه به شرط اینکه درست انجام بگیرد، به شرط اینکه با شرایطش انجام بگیرد، که در این پیامها مکرّر در مکرّر این شرایط را عرض کرده‌ایم. حجّ درست، خدمت به بشریّت است؛ فقط خدمت به خودتان نیست، خدمت به کشورتان نیست، خدمت به امّت اسلامی فقط نیست؛ خدمت به بشریّت است. حالا ببینید حج چقدر مهم است. شما دارید در این کار شرکت میکنید. این یک.

دوّم اینکه این فریضه‌ی حج یک فریضه‌ای است، و شاید بشود گفت تنها فریضه‌ای است که شکل و هیئت ظاهری آن،‌ ترکیب آن، صد درصد سیاسی است. [اینکه] مردم را در مکان واحد، در زمان واحد، هر سال ــ برای هر کسی که بتواند ــ یک جا جمع بکنند، این چیست؟ اجتماع مردم، گرد آمدن مردم دُور هم، نفْس این کار یک ماهیّت سیاسی دارد؛ یعنی بنابراین ماهیّت حج، برخلاف تلاش و گفتار و رفتار بعضی‌ها که خدشه میکنند در این حرفها، ماهیّت سیاسی است؛ شکلش شکل سیاسی است؛ ترکیبش ترکیب سیاسی است؛ این هم یک خصوصیّت.

یک خصوصیّت دیگر این است که این ترکیب سیاسی، این قالب سیاسی، محتوایش صد درصد عبادی است؛ محتوای این قالب، صد درصد عبادی است. از اوّل احرام که شروع میکنید [میگویید] «لبّیک»، شروع میکنید با خدای متعال عرضِ حاجت کردن، اظهار ارادت کردن؛ لَبَّیکَ اَللهُمَّ لَبَّیک. بعد به احرام وارد میشوید؛ احرام است، دعا است، ذکر است، عبادت است، هر چه هست، جنبه‌ی معنوی و عبادی دارد؛ یعنی این قالب سیاسی دارای محتوای عبادیِ محض است. خب، ببینید اینها همه جوانب گوناگون حج را نشان میدهد. حالا باز هم ادامه دارد.

یک نکته‌ی دیگر این است که حالا همین مُفاد عبادی، همین محتوای عبادی، هر کدام یک اشاره‌ی نمادینی به زندگی انسان دارد. همه‌ی این کارهای عبادی که در حج هست، هر کدامشان، یک جنبه‌ی نمادین است ــ به تعبیر فرنگی که نمیخواهم معمولاً بیان بکنم، سمبولیک ــ و اشاره دارد به یک مطلب انسانی و بشری.

مثلاً «طواف» که شما میکنید، درس طواف، گردش گِرد مرکزیّت توحید است. به بشریّت یاد میدهد که حرکت زندگی‌ات باید این‌جور دُور مرکز توحید باشد: زندگی، زندگیِ توحیدی؛ حکومت، حکومتِ توحیدی؛ اقتصاد، اقتصادِ توحیدی؛ رفتار با برادران و خواهران، رفتارِ توحیدی؛ خانواده توحیدی؛ همه‌ی امور زندگی بر محور توحید بایستی باشد. این اشاره‌ی طواف، به یک درس زندگی است؛ این درس است. البتّه ما خیلی فاصله داریم؛ حالا ماها که مسلمانیم و مؤمنیم و به خیال خودمان در راه خدا حرکت میکنیم، خیلی فاصله داریم؛ آنهایی که خدا را نمی‌شناسند که هیچ! اگر چنانچه بشریّت توفیق پیدا کند که زندگی‌اش، حکومتش، درسش، جنگش،‌ صلحش، رفاقتش، دشمنی‌اش بر محور خدا انجام بگیرد، دنیا گلستان خواهد شد. اگر توحید ملاک باشد، این خودخواهی‌ها، این بی‌رحمی‌ها، این قساوتها، این قتلها، این کودک‌کشی‌ها، ‌این استعمارها، این دخالتها در کشورهای دیگر، از بین خواهد رفت. طواف به شما این را یاد میدهد؛ میگوید: درس زندگی، توحید است. [و این] مال همه‌ی بشر است؛ فقط مال مؤمنین نیست: اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجّ؛ قِیامًا لِلنّاس.

«سعی» بین صفا و مروه عبادت است؛ در آن ذکر میگویید، دعا میخوانید امّا اشاره‌ی نمادین دارد؛ [یعنی] همیشه بین کوهِ مشکلات زندگی، حرکت کنید، تلاش کنید. «سعی» یعنی راه رفتن تند. وَ جاءَ مِن اَقصَى المَدینَةِ رَجُلٌ یَسعىٰ؛(۷) میدَوید. «سعی» یعنی تند حرکت کردن. بین کوه مشکلاتی که در زندگی وجود دارد، هیچ وقت متوقّف نمانید، هیچ وقت معطّل و متحیّر نمانید؛ حرکت کنید، سرعت به خرج بدهید؛ درس سعی، اشاره‌ی نمادین سعی این است. حرکت به عرفات، به مشعر، به منا، معنایش این است که شما که آمدید مکّه، چند روز در خود مکّه [هم] ساکن نباشید. «سکون» برخلاف خواست خدای متعال برای بشر است. بشر برای «حرکت» آفریده شده. دست دارید، پا دارید، زبان دارید، عقل دارید، توانایی دارید، قوّت دارید، باید حرکت کنید؛ حرکت. رفتن به عرفات، رفتن به مشعر، رفتن به منا.

«قربانی» اشاره‌ی نمادین دارد که گاهی اوقات انسان بایستی از عزیزترین چیزهای خودش هم بگذرد، قربانی کند. مثال کامل و تامّ و تمامش قربانی کردن اولیا‌ است، قربانی کردن ابراهیم است اسماعیل را؛ فَلَمّا اَسلَما وَ تَلَّهُ لِلجَبین؛(۸) شوخی است؟ دست و پای بچّه‌ی جوانش را، نوجوانش را ببندد، او را بیندازد به زمین، کارد را بکشد به گلویش، چون خدا گفته؛ قربانی. یک جاهایی باید قربانی کرد، یک جاهایی باید قربانی داد، یک جاهایی باید قربانی شد؛ اشاره‌ی نمادین است.

«رمی جمرات» [یعنی] شیطان را بزن، هر جا بود، هر جور بود؛ در هر نقطه‌ای که شیطان را پیدا کردی، بکوب شیطان را؛ شیطان را بشناس و بزن. شیطان هم، شیطان اِنس داریم، شیطان جن داریم؛ وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یُوحی بَعضُهُم اِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۹) [زدن] شیطان. ببینید، همه‌ی اینها درس است. همه‌ی این حرکات، این کارهایی که در حج هست، این عبادتهایی که گفتیم محتوای حج را تشکیل میدهد، همه‌ی اینها درس است.

«احرام» درس است. احرام در مقابل خدای متعال خشوع است؛ لباسها و زینتها و آرایه‌های گوناگون زندگی را برکنار کردن با یک تکّه پارچه، عبادت است، خشوع است، امّا درس است؛ این کار را اوّل‌ثروتمند جهان و فقیرترین فرد موجود [که] در حجّند، هر دو مثل هم باید انجام بدهند، فرقی بینشان نیست؛ پادشاه هم باشد، همین است؛ رعیّت هم باشد، همین است؛ هر کسی باشد، همین است؛ یکسان‌سازی انسانها در مقابل خدای متعال.
ببینید؛ پس این نکته‌ی سوّمی که عرض کردیم، این است که این محتوایی که همه‌اش عبادت بود، در عین حال اشاره و نمادهایی است برای مسائل زندگی انسان، هر کدام به یک نحوی، که حالا من مختصرش را عرض کردم.

نکته‌ی بعدی: این اجتماع اصلاً‌ برای منافع انسانها است: لِیَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم.(۱۰) این «لام» در «لِیَشهَدوا» علی‌الظّاهر لامِ تعلیل است. مردم جمع بشوند در مکّه، در بیت‌الله‌الحرام، در مناطق گوناگون حج، برای چه؟ لِیَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم؛ برای اینکه منفعتهایشان را پیدا کنند. حالا بعضی خیال میکنند، این منفعت فقط عبارت از مثلاً یک دادوستد است؛ نه، هر چه اسمش «منفعت» است. امروز این منفعت چیست؟ «اتّحاد امّت اسلامی». به نظر من، برای امّت اسلامی هیچ منفعتی بالاتر از اتّحاد نیست. اگر امّت اسلامی با هم متّحد باشند، دست در دستِ هم بگذارند، هماهنگی کنند، هم‌افزایی کنند، غزّه اتّفاق نمی‌افتد، فلسطین اتّفاق نمی‌افتد، یمن این‌جور تحت فشار قرار نمیگیرد. وقتی ما از هم جدا هستیم، [رژیم‌های] استعماری ــ آمریکا یک جور، رژیم صهیونیستی یک جور،‌ بعضی از کشورهای دیگر اروپایی و غیر اروپایی یک جور ــ منافع خودشان و مطامع خودشان را غلبه میدهند بر منافع ملّتها؛ میشود مثل این کشورهایی که زیر فشارِ اینها قرار گرفته‌اند که می‌بینید چه اتّفاقاتی دارد می‌افتد؛ میشود غزّه. وقتی اتّحاد بود، امنیّت می‌آید؛ وقتی اتّحاد بود، پیشرفت می‌آید؛ وقتی اتّحاد بود، هم‌افزایی می‌آید. ما میتوانیم به فلان کشور اسلامی کمکهایی بکنیم که خودش آن را ندارد؛ ما میتوانیم کمک کنیم، او هم میتواند به ما کمک کند، همه از هم استفاده میکنند، همه به هم کمک میکنند؛ این منفعت است. لِیَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم؛ حج را با این چشم نگاه کنید.

به هر حال، حج را بشناسیم. اینهایی که بنده عرض کردم، بخشی از نکات شناختی برای حج است. بدانید کجا میخواهید بروید، بدانید چه کار میخواهید بکنید. البتّه دولتهای اسلامی نقش زیادی دارند؛ دولتِ مهمان‌دارِ حج، نقش بسیار زیادی دارد، تکلیف بزرگ و سنگینی دارند؛ مسئولین کشورها، علما، روشنفکران، نویسندگان، گویندگان، کسانی که جایگاه تأثیرگذار در بین مردم دارند و حرفشان اثر میگذارد، همه‌ی اینها نقش دارند؛ اینها میتوانند درباره‌ی حقیقت حج برای مردم توضیح بدهند،‌ مردم را تفهیم کنند و بر روی افکار عمومی مردم اثر بگذارند.

از خدای متعال کمک بخواهید. واقعاً از همین آغاز حرکت بگویید «رَبِّ اَدخِلنی مُدخَلَ صِدقٍ وَ اَخرِجنی مُخرَجَ صِدق»؛(۱۱) از خدا کمک بخواهید که ورود شما در این کار بزرگ به کمک الهی و‌ خروج شما [هم] مورد رضای الهی باشد. درست حرکت کنید، ان‌شاءالله خدای متعال هم برکت خواهد داد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

 در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدعبدالفتّاح نوّاب (نماینده‌ی ولیّ‌فقیه در امور حج و زیارت و سرپرست حجّاج ایرانی) و آقای علیرضا بیات (رئیس سازمان حج و زیارت) گزارشهایی ارائه کردند.
 حادثه‌ی انفجار در بندر شهید رجائی بندرعبّاس در ششم اردیبهشت سال جاری، به کشته و مجروح شدن شماری از افراد منجر شد. ر.ک: پیام در پی حادثه‌ی بندر شهید رجائی (۱۴۰۴/۲/۷)
 سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۱۵۷
 سوره‌ی حج، بخشی از آیه‌ی ۲۷؛ «و در میان مردم برای [اداء] حج بانگ برآور …»
 سوره‌ی مائده، بخشی از آیه‌ی ۹۷
 سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۹۶
 سوره‌ی یس، بخشی از آیه‌ی ۲۰؛ «و [در این میان] مردی از دورترین جای شهر دوان‌دوان آمد …»
. سوره‌ی صافّات، آیه‌ی ۱۰۳؛ «پس وقتى هر دو تن دردادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانى بر خاک افکند.»
 سوره‌ی انعام، بخشی از آیه‌ی ۱۱۲؛ «و بدین گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای انس و جن برگماشتیم؛ بعضی از آنها به بعضی برای فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا میکنند …»
.(۱۰سوره‌ی حج، بخشی از آیه‌ی ۲۸؛ «تا شاهد منافع خویش باشند …»
(۱۱ سوره‌ی اسراء، بخشی از آیه‌ی ۸۰؛ «… پروردگارا! مرا [در هر کارى] به طرز درست داخل کن و به طرز درست خارج ساز …»
برچسب‌ها:, , ,

خط ائمه«ایستادگی و استقامت» و درس ائمه«درس منطق و استدلال» است

گزیده بیانات در پایان مجلس عزاداری سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام

در زمان امام صادق (علیه الصلاة والسّلام) در تقدیر الهی ــ و نه در قضای محتوم الهی ــ بنا بوده یک تحّولی اتّفاق بیفتد به نفع ائمّه‌ی هدیٰ (علیهم السّلام). این را در روایات متعدّدی که وارد شده، انسان میفهمد. یک روایت از حضرت صادق (علیه السّلام) است که میفرماید که «اِنّ اللهَ قَدّرَ هذا الاَمرَ فی سَنَةِ سَبعین».(۱) خدای متعال این امر را، یعنی امر امامت را ــ امامتِ به معنای واقعی را ــ در تقدیر خودش برای سال ۷۰ هجری گذاشته بود.

ببینید؛ وقتی که امام حسن مجتبیٰ صلح کردند با معاویه، یک عدّه‌ای می‌آمدند گله میکردند و اعتراض میکردند. حضرت میفرمودند که: «ما تَدری لَعَلَّه فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ الی حین»؛ این تا یک وقتی است، این موقّت است. یعنی در کلمات امام حسن مجتبیٰ (علیه السّلام) اشاره شده به اینکه این حادثه، این تسلّط کفر و نفاق، بنا نیست دائمی باشد؛ در تقدیر الهی این موقّت است. تا کی؟ تا سال ۷۰. یعنی طبق همین روایت، سال ۷۰ هجری بنا است هر کس از اهل‌بیت در قید حیات است، قیام کند و حکومت را به دست بگیرد، و امامت واقعی تحقّق پیدا کند. بعد حضرت میفرمایند: فَلَمّا قُتِلَ الحُسینُ علیه السلام اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَهُ اِلی مِئَةٍ وَ اَربَعین؛ یعنی حادثه‌ی کربلا، این بی‌اعتنائی مردم به مبانی دینی، این اِعراض آنها، اثرش این بود که این تقدیر الهی عقب افتاد تا سال ۱۴۰. ۱۴۰ زمان امام صادق (علیه السّلام) است دیگر، که حضرت [سال] ۱۴۸ از دنیا رفتند. این را شیعه میدانستند. یعنی خواصّ شیعه میدانستند. لذا مثلاً در یک روایتی دارد که زُراره به اصحابش ــ زراره که خب جزو نزدیکان است ــ میگوید لا تَری عَلی أعوادِها اِلّا جعفراً؛ (۲) اعواد، [یعنی] پایه‌های منبر، منبر خلافت؛ یعنی من جعفر را دارم میبینم که روی این منبر خواهد نشست. این [جور] است.

یا در یک روایت دیگر باز همین زراره ــ چون زراره ساکن کوفه بود ــ پیغام میدهد به حضرت صادق (علیه‌ السّلام) و عرض میکند که یکی از دوستان ما از شیعیان مقروض شده و طلبکارها دنبالش هستند. او هم برای اینکه پول ندارد، گذاشته از شهر رفته، آواره شده. اگر این قضیّه، یعنی قضیه‌ی خلافت، تا همین یکی دو سال بنا است انجام بگیرد ــ در روایت، هذا الأمردارد؛ [یعنی] اگر این قضیّه بنا است همین یکی دو سال انجام بگیرد ــ خب این [شخص] باشد تا شما بیایی سر کار، و قضایا حل میشود؛ امّا اگر طولانی است، رفقا پول جمع کنند و قرض او را بدهند. (۳) یعنی کسی مثل زراره منتظر بوده که در همین یکی دو ساله مسئله تمام بشود. اینکه شما می‌بینید می‌آیند خدمت حضرت صادق و مدام میگویند آقا، چرا قیام نمیکنید، [چرا] قیام نمیکنید، ناشی از این است که منتظرند؛ [یعنی] یک چیزی شنفته‌اند، یک مطلبی به گوششان رسیده.

بعد دنباله‌ی همان روایت که [سال] ۱۴۰ را معیّن فرمود، فرمود: شما افشا کردید، خدا عقب انداخت. یعنی اگر شیعیان دهنشان قرص بود و افشا نمیکردند، شاید همان وقت قضیّه تمام میشد؛ و شما ببینید تاریخ چقدر تغییر پیدا میکرد! اصلاً مسیر بشر یک مسیر دیگری میشد و امروز دنیا، دنیای دیگری بود. یعنی کوتاهی‌های ما، یک جا دهن‌لقّی‌مان، یک جا کمک نکردنمان، یک جا اعتراض کردن بیخودی‌مان، یک جا صبر نکردنمان، یک جا تحلیل غلطی که از اوضاع میکنیم، گاهی تأثیر میگذارد ــ [آن هم] تأثیرات تاریخی ــ یعنی این‌جور مسیر را عوض میکند؛ لذا خیلی باید مراقبت کرد.

و البتّه زندگی امام صادق (علیه السّلام) زندگی فوق‌العاده‌ای است، زندگی عجیبی است، زندگی موفّقی است از لحاظ اشاعه‌ی احکام الهی و روایات فراوانی که از آن بزرگوار و اصحاب ایشان داریم. البتّه این چهار هزار شاگردی که [برای حضرت] نقل میشود، شنونده خیال میکند که حضرت یک درسی شروع میکردند، چهار هزار نفر آنجا می‌نشستند؛ این [جور] نیست. در طول عمر این بزرگوار چهار هزار نفر از ایشان روایت کرده‌اند ــ آن‌طور که حالا در آن کتاب هست ــ ایشان چهار هزار نفر راوی دارند؛ چهار هزار شاگرد به این معنا است؛ نه‌اینکه حالا چهار هزار نفر می‌نشستند پای درس ایشان و ایشان درس میدادند.

و ماها دوریم از زندگی ائمّه؛ اطّلاعاتمان کم است، هم از کلماتشان، هم از بیاناتشان، روایاتشان، و حالات زندگی‌شان.

این قضایایی هم که در روایات ما است و نقل میشود که ایشان را بردند پیش منصور و منصور به ایشان شدّت خشم نشان داد، ایشان هم گفتند که «یابن‌عمّ! بزرگان، پیغمبران مظلوم واقع شدند، آنها بخشیدند، تو هم ما را ببخش»، اینها را بنده به طور قاطع میگویم دروغ است؛ به طور قاطع اینها واقعیّت ندارد. امام با هیچ کس این‌جوری حرف نمیزند؛ چه آن وقتی که خطر کشته شدن باشد، چه خطر کشته شدن نباشد؛ هر چه؛ امام اصلاً این‌جوری حرف نمیزند. راوی [این حرف] کیست؟ ربیع؛ راوی‌اش ربیع خادم است! ربیع، خادم منصور است، یعنی همه‌کاره‌ی منصور است؛ یک فرد درباریِ دروغگوی مثلاً این‌جوری. این [شخص] آمده نقل کرده که امام صادق این‌جوری گفت. خب این برای از بین بردن روحیه‌ی شیعه ابزار خوبی است دیگر؛ لذا از نقل اینها مطلقا باید اجتناب کرد. بعضی‌ها بی‌خودی نقل میکنند، در حالی که این روایات، روایات درستی نیست. ائمّه درس استقامت و درس ایستادگی و درس منطق [میدادند]؛ و در سخن گفتن با منطق، استدلال، طرف را گیر انداختن.

شما ببینید حضرت زینب در مجلس ابن‌زیاد، در مجلس یزید چه جوری حرف میزند! آن درست است؛ آن خط، خطّ درست ائمه است. هر کسی ایستادگی کند، در خطّ این بزرگواران دارد حرکت میکند. امروز هم اینهایی که در غزّه، در لبنان دارند ایستادگی میکنند، اینها در واقع در خطّ همین ائمّه‌ی دین، ائمّه‌ی هدیٰ دارند کار میکنند.

 کافی، ج ۱، ص ۳۶۸ (با اندکی تفاوت)

 رجال کشّی، ص ۱۵۶
 رجال کشّی، ص ۱۵۷
برچسب‌ها:, , ,

دشمن از پیشرفت‌های جمهوری اسلامی ایران، کلافه و عصبانی هستند

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از فرماندهان و مسئولان نیروهای مسلح به مناسبت سال جدید، نیروهای مسلح را حصار کشور و پناهگاه ملّت در برابر هر عامل متجاوز خواندند و با تأکید بر تقویت مستمر آمادگی‌های حدأکثری و مراقبت‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری برای ایفای این مسئولیت ملّی گفتند: پیشرفت‌های کشور باعث عصبانیت و کلافه‌گی بدخواهان ایران شده است. البته در بخش‌هایی همچون مسائل اقتصادی ضعف‌هایی وجود دارد که بی‌شک برای رفع آنها باید تلاش کرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار، آمادگی سخت‌افزاری نیروهای مسلح را به معنای تقویت توان تسلیحاتی و ارتقاء سازمانی، تشکیلاتی و معیشتی آن برشمردند و افزودند: در کنار آمادگی‌های سخت‌افزاری، آمادگی نرم‌افزاری یعنی ایمان به هدف و مأموریت خود و یقین به حقانیت مسیر بسیار مهم است که تلاش‌های خصمانه‌ای برای مخدوش کردن آن وجود دارد.

ایشان موجودیت اسلامی و مستقل نظام اسلامی را عامل برانگیختن دشمنی‌ها با آن دانستند و افزودند: آنچه دشمن را حساس می‌کند اسم جمهوری اسلامی نیست بلکه این اراده که کشوری بخواهد مسلمان، مستقل و با هویت باشد و برای عزت خود به دیگران تکیه نکند موجب عصبانیت آنها است.

رهبر انقلاب با اشاره به نمونه‌ای از برخوردهای دوگانه زورگویان جهانی در مجاز دانستن مجهز بودن خود به شدیدترین و فاجعه‌بارترین انواع تسلیحات و غیرمجاز بودن پیشرفت دفاعی برای دیگران گفتند: یقین، ایمان، اراده، شجاعت و توکل به خدا باید به صورت حدأکثری در نیروهای مسلح وجود داشته باشد چرا که ارتش‌های پرطمطراقی که در طول تاریخ از این ویژگی‌ها برخوردار نبودند، شکست خورده‌اند.

ایشان حفظ و ارتقای آمادگی‌های نرم‌افزاری در جامعه را نیازمند تلاش بخش‌های مختلف از جمله صداوسیما و دستگاه‌های تبلیغاتی دانستند و افزودند: خوشبختانه امروز کشور نه تنها از جنبه آمادگی‌های سخت‌افزاری بسیار جلوتر از گذشته است بلکه از جنبه نرم‌افزاری نیز بسیار پیشرفته است که نمونه آن اشتیاق وصف‌ناپذیر صدها و هزاران جوان مؤمن و پر انگیزه برای حضور در میدان‌های نیازمند مبارزه است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای علّت عصبانیت بدخواهان و جنجال‌های رسانه‌ای آنها را پیشرفتهای روزافزون ایران خواندند و گفتند: آنها مطالبی را که جزو آرزوهایشان است به عنوان خبر و واقعیت بیان می‌کنند که باید برای این القائات و تبلیغات طراحی و با آنها مقابله کرد.

ایشان با تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی از تحرک و پیشرفت خوبی برخوردار است، افزودند: البته برخی گرفتاری‌های محسوس اقتصادی نیز وجود دارد که باید آنها را حل کرد اما نباید با مخلوط کردن مسائل، پیشرفت‌های شگفت‌آوری را که حتی باعث تحسین دشمنان شده است، نادیده گرفت.

رهبر انقلاب همچنین با تبریک سال نو به همه نیروهای مسلح و خانواده‌های آنان از نقش ارزشمند همسران و خانواده‌ها در همراهی با نیروها برای تحقق مأموریت‌ها قدردانی کردند.

در ابتدای این دیدار سردار سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به حوادث سال ۱۴۰۳ در ایران و منطقه، از بیداری جهانی در مسئله فلسطین و ایستادگی تاریخی مردم غزّه و لبنان در برابر جنایات رژیم صهیونیستی به عنوان قله‌هایی افتخارآمیز در مبارزه با ظلم یاد کرد و خاطره مجاهدان و فرماندهان شهید مقاومت را گرامی داشت.

سردار باقری، تقویت توان دفاعی و بازدارندگی، تولید تجهیزات و تسلیحات پیشرفته، برگزاری رزمایش‌های متعدد و با کیفیت، هماهنگی کامل بین نیروهای مسلح، کمک به پیشرفت و سازندگی کشور، هم‌افزایی کامل میدان و دیپلماسی و همکاری با دولت برای تحقق شعار سال را از برنامه‌ها و اقدامات نیروهای مسلح برشمرد و با تشکر از رئیس‌جمهور محترم بخاطر اهتمام در پشتیبانی از بخش دفاعی کشور گفت: نیروهای مسلح با پشتوانه مردمی در آمادگی کامل به سر می‌برند و حسرت دستیابی به اهداف شوم را بر دل دشمنان ایران خواهند گذاشت.

برچسب‌ها:,

عید فطر؛ نقطه اتصالی که می تواند دنیای اسلام را به هم متصل کند

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.

مبارک باشد بر امّت اسلامی، بر ملّت ایران، بر جمع حاضر، بر میهمانان و برادرانِ مسلمان سفرای کشورهای اسلامی، این عید سعید و فطرِ مبارک.

حقیقتاً امروز دنیای اسلام احتیاج دارد به نقاطی که آنها را به هم وصل میکند و متّصل میکند و از آنها یک واحد فعّال و کارآمد میسازد. عید فطر یکی از آنها است. در دعائی که ما در قنوت نماز عید فطر میخوانیم که «وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ [ذُخراً] وَ شَرَفاً وَ [کَرامَتاً وَ] مَزیداً،(1) این جمله‌ی «مزید» جمله‌ی پُرمغز و پُرمعنایی است؛ یعنی این عید فطر موجب این است که عزّت اسلام، عزّت رسول مکرّم روزبه‌روز افزایش پیدا کند؛ دین او، راه و روشی که او در مقابل بشریّت قرار داد، روزبه‌روز گسترش پیدا کند، افزایش پیدا کند. عید فطر یک چنین خصوصیّتی دارد. کِی این اتّفاق خواهد افتاد؟ آن عید فطری که مردم در آن در کنار یکدیگر قرار نگیرند، تضرّع نکنند، با خدا حرف نزنند، اجتماع تشکیل ندهند، این خصوصیّت را ندارد. عید فطر را ما میسازیم، ما [آن را] به عنوان شرف و مزید و برکت برای اسلام و مسلمین قرار میدهیم؛ با رفتار خودمان، با حرکاتی که انجام میدهیم. اگر در امّت اسلامی اتّحاد وجود داشته باشد، همّت وجود داشته باشد، بصیرت وجود داشته باشد، عید فطر حقیقتاً مزید خواهد بود.

امروز حوادث گوناگون عالم پی‌درپی با سرعت سرسام‌آوری اتّفاق می‌افتد؛ چه در منطقه‌ی ما، چه در دیگر مناطق دنیا. این سرعت حوادث اقتضا میکند که همه‌ی کسانی هم که خودشان را در حوادث عالم دخیل میدانند یا متأثّر از این حوادث میدانند، با سرعت، با دقّت این حوادث را دنبال کنند و جایگاه خودشان را مشخّص کنند؛ امروز این وظیفه در مقابل دولتهای اسلامی است. دولتهای اسلامی به ملّتهای خودشان، به دوستان خودشان، به دشمنان خودشان، به حوادثی که در پیش روی آنها و در انتظار آنها است، با دقّت فکر کنند.

دنیای اسلام دنیای بزرگی است. ما مسلمانها، هم جمعیّت زیادی هستیم، هم در جغرافیای دنیا در نقطه‌ی حسّاسی هستیم، هم از لحاظ ثروت طبیعی دنیا جزو کشورها و مجموعه‌های ثروتمند دنیا هستیم؛ اگر دنیای اسلام بخواهد از این موقعیّتهای حسّاس استفاده کند، احتیاج دارد به یک اقدام اساسی و آن، اتّحاد است؛ اتّحاد دنیای اسلام.

اتّحاد به معنای این نیست که دولتها یکی بشوند؛ معنایش این نیست که در همه‌ی گرایشهای سیاسی مثل هم فکر کنند. معنای اتّحاد دنیای اسلام این است که در درجه‌ی اوّل منافع مشترک را بشناسند؛ در درجه‌ی اوّل بدانند منافع مشترکشان چیست. منافعمان را آن‌چنان تعریف نکنیم که مستلزم اختلاف و دعوا و نزاع بین خودمان باشد. خانواده‌ی دنیای اسلام یک خانواده است، یک مجموعه است؛ دولتهای اسلامی بایستی به این فکر کنند و در این راه حرکت کنند. جمهوری اسلامی دست خود را به سمت همه‌ی دولتهای اسلامی دراز کرده، خود را با آنها برادر میداند ــ همچنان که آقای رئیس‌جمهور الان بیان کردند ــ خود را با آنها در یک جبهه‌ی کلّی و اساسی میداند. با هم همکاری کنیم، با هم همفکری کنیم، اتّحاد دنیای اسلام را حفظ کنیم؛ در آن صورت قدرتهای متجاوز، قدرتهای ستمگر، قدرتهای زورگو نخواهند توانست به دنیای اسلام تعرّض کنند، زور بگویند، باج‌طلبی کنند. امروز متأسّفانه باج‌خواهی و باج‌طلبی یک کار رایجی بین قدرتها شده. قدرتهای بزرگ در مقابل کشورها و دولتها و ملّتهای ضعیف از آنها باج میطلبند، صریح هم این را بیان میکنند. نگذاریم دنیای اسلام مواجه با باج‌طلبی آمریکا و امثال آمریکا بشود.

از حقوق مظلومان دفاع کنیم. امروز بخشی از دنیای اسلام بشدّت مجروح است؛ فلسطین مجروح است، لبنان مجروح است. جنایتهایی که در این منطقه انجام میگیرد، بعضی بی‌سابقه است؛ ما به یاد نداریم در تاریخی که یا مشاهده کرده‌ایم یا خوانده‌ایم، که در کمتر از دو سال حدود بیست هزار کودک را در یک درگیری نظامی از بین ببرند! اینها شوخی نیست؛ اینها را دنیای اسلام ببیند، بشناسد، بفهمد، از رنج مردم فلسطین احساس رنج کند و خودش را موظّف بداند. [اگر] دنیای اسلام دست به دست هم بدهند، میتوانند؛ احتیاج به جنگ و کار نظامی هم ندارد، همین‌قدر که اتّحاد و اتّفاق باشد، همدلی باشد، هم‌زبانی بین دولتهای اسلامی باشد، دیگران حساب کار خودشان را میکنند.

امیدواریم خداوند متعال این عید فطر را بر همه‌ی امّت اسلامی مبارک کند و این همّت را، این انگیزه را، این حرکت را به مسئولان کشورهای اسلامی بدهد که بتوانند به معنای واقعی کلمه امّت اسلامی را تشکیل بدهند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

(1 اقبال‌الاعمال، ج ۱، ص ۲۸۹
برچسب‌ها:, ,

رشد قلبی، تلاش سیاسی و تحرک ایمانی، دستاورد ملت ایران در این ماه رمضان

در مصلای امام خمینی (ره)(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین. الحمد لله الّذی خلق السّماوات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذین کفروا بربّهم یعدلون. احمده و استعینه و استنصره و اطلب منه التّوفیق و استغفره و اتوب الیه و اصلّی و اسلّم علی حبیبه و نجبیه سیّد خلقه سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

عید سعید فطر را تبریک عرض میکنم به همهی حضّار محترم در این نماز، به همهی ملّت ایران، به همهی امّت اسلامی؛ همچنین تبریک عرض میکنم نوروز را، سال جدید را و همچنین دوازدهم فروردین، روز جمهوری اسلامی ایران را که عید بزرگ ملّت ایران است.

امسال هم ماه رمضان سپری شد و ملّت عزیز ما این تجربهی الهیِ گرانقدر را بحمدالله بخوبی گذراندند. ماه رمضان یک پدیدهی توحیدی است؛ یعنی دلها را و انسانها را به خدای متعال نزدیک میکند. ماه رمضان عرصهی تقرّب به خدا است، محلّ وعدهی تجدید حیات معنوی است؛ یعنی خداوند متعال با تشریع روزهی ماه رمضان یک فرصتی به من و شما داده است که در طول یک سال، یک ماهِ تمام این فرصت را داشته باشیم که دلهای خودمان را شستوشو بدهیم، خودمان را تطهیر کنیم و اگر بتوانیم، خودمان را از آلایشها بیرون بیاوریم و توحیدی کنیم. روزهی ماه رمضان، اُنس با قرآن در ماه رمضان، لیلةالقدر ماه رمضان، توسّلات و تضرّعات و دعاها در ماه رمضان، همهی اینها انسانساز است. ماه رمضان، حقّاً و انصافاً یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است. هر کس به هر اندازهای آداب ماه رمضان را مراعات کند و عمل کند، به همان اندازه دل او و جان او و باطن او ساخته میشود، توحیدی میشود. خداوند فرمود: لَعَلَّکُم تَتَّقون؛(۲) این ماه رمضان برای تقوا است، برای متّقی شدن دل و جان انسان است.

امسال بحمدالله ماه رمضان غنی و سرشار از معنویّتی داشتیم؛ در این ماه رمضان رواج قرآن به طور روشنی محسوس بود؛ تلاوت قرآن، جزءخوانی قرآن، تأمّل در آیات قرآن؛ رواج انفاق و سفره‌های افطار در مساجد، در حرمها، در خیابانها، در مراکز عمومی؛ حضور در مجالس دعا، حضور پُرشور، حضور متراکم ــ بخصوص جوانها ــ در مجالس دعا و مناجات و تضرّع و توسّل، امسال بحمدالله در ماه رمضانی که گذشت کاملاً محسوس بود؛ همه‌ی قشرها با همه‌ی ظواهر در این مراسم شرکت کردند، بهره بردند، دعا کردند، با خدای متعال حرف زدند، از خدا خواستند، به خدای متعال توکّل کردند، بهره‌ی زیادی بردند؛ «هنیئاً لارباب النّعیم نعیمهم»؛(۳) آن کسانی که بهره بردند، ان‌شاءالله از این بهره‌ی ماه رمضان در طول سال استفاده کنند و دل را پاکیزه نگه دارند و تا ماه رمضان آینده این معنویّت را حفظ کنند، ان‌شاءالله ماه رمضانِ بعد یک درجه بالاتر و پیش‌تر خواهند رفت.

ختم ماه رمضان هم به این راه‌پیمایی پُرشور و پُرمعنا انجام گرفت؛ مردم ــ ملّت ایران ــ در جمعه‌ی آخر ماه رمضان حرکت عظیمی را انجام دادند و مطالب زیادی از این اجتماع عظیم مردم به دنیا منعکس شد؛ آنهایی که باید بفهمند، آنهایی که باید بشناسند ملّت ایران را، خیلی پیامها را از این اجتماع عظیمِ شما مردم عزیز در تهران، در شهرهای گوناگون ــ بزرگ و کوچک ــ [دریافت کردند و] مردم توانستند این پیام را برسانند و کار بسیار مهمّی انجام گرفت. رشد قلبی همراه با تلاش سیاسی و تحرّک ایمانی، دستاورد این ماه رمضانی بود که گذشت؛ این را حفظ کنیم.
امروز روز عید است؛ از خدای متعال در این روز مبارک بخواهید به شما کمک کند تا ان‌شاءالله بتوانید این دستاوردهای ارزشمند را برای خودتان، برای کشورتان، برای آینده‌تان محفوظ بدارید.
بِسمِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ  *قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ  اَللهُ الصَّمَدُ * لَم یَلِد وَلَم یولَد * وَ لَم  یَکُن  لَهُ کُفُوًا  اَحَدٌ.(۴)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما علیّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة و الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علیّ‌بن‌الحسین زین‌العابدین و محمّدبن‌علیّ باقر علم الاوّلین و الآخرین و جعفر‌بن‌محمّد الصّادق و موسی‌بن‌جعفر الکاظم و علیّ‌بن‌موسی‌ الرّضا و محمّد‌بن‌علیّ الجواد و علیّ‌بن‌محمّد الهادی و الحسن‌بن‌علیّ الزّکیّ العسکریّ و الحجّة القائم المهدیّ صلوات الله علیهم اجمعین و السّلام علی ائمّة المؤمنین و هداة المستضعفین.

در این خطبه‌ی دوّم، یک روی دیگر از این ماه رمضانی که گذشت را عرض میکنم. شیرینی‌های ماه رمضان را ملّت ایران و ملّتهای دیگر چشیدند، لکن تلخی این ماه رمضان هم کام همه‌ی روزه‌داران دنیای اسلام را تلخ کرد و آن عبارت بود از حوادث خونین غزّه و لبنان و فلسطین. باز هم نسل‌کشی، باز هم کودک‌کشی، باز هم حمایت آمریکا از شرارتهای رژیم صهیونی غاصب فاسد، باز هم کمک به شرارتهای این دسته‌ی آدم‌کش و تروریست که امروز فلسطین را غصب کرده‌اند و بر فلسطین و مردم فلسطین حکومت میکنند؛ به اینها کمک کردند، از اینها حمایت کردند.

در اظهارات سیاسی‌ای که غربی‌ها میکنند، مکرّر شنیده‌اید که از نیروهای نیابتی اسم می‌آورند؛ ملّتهای شجاع منطقه، جوانان غیور منطقه را به نیابتی بودن متّهم میکنند. من میخواهم بگویم در این منطقه فقط یک نیروی نیابتی وجود دارد و آن، رژیم صهیونی غاصب فاسد است. رژیم صهیونیستی به نیابت از استعمارگران آتش‌افروزی میکند، نسل‌کشی میکند، جنایت میکند؛ اگر دستش برسد به کشورهای دیگر تجاوز میکند، همچنان که امروز دارد به سوریه تجاوز میکند. وارد خاک سوریه میشود تا چند کیلومتری دمشق هم پیش آمده؛ این کار را به نیابت استعمارگرها میکند؛ همان کسانی که بعد از جنگ جهانی دست گذاشتند روی این منطقه و این منطقه را به این شکل درآوردند؛ حالا رژیم صهیونیستی به نیابت از آنها دارد کار آنها را دنبال میکند و تکمیل میکند.

در اظهارات استعمارگران، همین کسانی که با پولشان، با رسانه‌شان، بر دنیا حکومت میکنند، بر کشورها حکومت میکنند، تروریسم به عنوان یک جنایت محسوب میشود و از تروریسم به عنوان یک جنایت نام برده میشود، امّا [اقدامات] تروریستی برای این رژیم خبیث جنایت‌کار یک امر جایز و مباحی است! دیگران اگر از حقّ خودشان هم دفاع کنند، از خاک خودشان هم دفاع کنند، به آنها میگویند تروریست، امّا رژیم خبیث صهیونیستی صریحاً نسل‌کشی میکند، کودک‌کشی میکند، جمعیّت زیادی را میزند، بخصوص اشخاص را ترور میکند و میگوید هم که من ترور کردم، امّا چشمان استعمارگران غربی روی اینها بسته است، به او لبخند هم میزنند، کمک هم میکنند، از او حمایت هم میکنند. از سالها پیش، غیر از کشتارهای جمعی در شهرها و روستاهای فلسطین که رژیم صهیونیستی از همان اوایل شروع کرد و تا حالا ادامه دارد، علاوه‌ی بر آن، یکی از کارهای رایج آنها ترور شخصیّت‌ها است، ترور آدمها است؛ «ابوجهاد»(۵) را در تونس ترور میکنند، «فتحی شقاقی»(۶) را در قبرس ترور میکنند، «احمد یاسین»(۷) را در غزّه ترور میکنند، «عماد مغنیه»(۸) را در سوریه ترور میکنند، تعداد زیادی از دانشمندان عراقی را در بغداد ترور میکنند ــ بعد از آنکه بیست سال قبل، آمریکا وارد عراق شد ــ شهدای دانشمند هسته‌ای را در تهران ترور میکنند؛ کارشان، حرکتشان، حرکتِ تروریستیِ واضح است و آمریکا حمایت میکند، تعدادی از دولتهای غربی حمایت میکنند، بقیّه هم تماشا میکنند و نگاه میکنند. در همین برهه‌ی اخیر، در کمتر از دو سال، حدود بیست هزار کودک را رژیم صهیونیستی شهید کرد و پدرها و مادرهای آنها را داغدار کرد، [امّا] کسانی که شعار حقوق بشر میدهند دارند تماشا میکنند و هیچ گونه حرکتی در مقابلشان انجام نمیدهند. ملّتهای دنیا عصبانی‌اند، ناراحتند، تا آنجایی که اطّلاع دارند؛ ملّتهای دنیا از بسیاری از مسائل و جنایات اطّلاع ندارند. اینکه می‌بینید در خیابانهای اروپا و حتّی آمریکا علیه رژیم صهیونیستی شعار میدهند، به خاطر اطّلاعات محدود آنها است؛ [اگر] اطّلاعات بیشتری داشته باشند، بیشتر از این هم [اعتراض] میکنند.

نتیجه‌ی این حرفهایی که عرض میکنم، این است که این گروه تبهکار باید از فلسطین ریشه‌کن بشود و به حول و قوّه‌ی الهی ریشه‌کن هم خواهد شد. در اینجا تلاش برای این کار و در راه این کار، یک وظیفه است؛ هم وظیفه‌ی دینی است، هم وظیفه‌ی اخلاقی و وظیفه‌ی انسانی است. همه وظیفه دارند در این راه کار کنند، تلاش کنند، برای اینکه این موجود شریر را، این موجود جنایت‌کار را از این منطقه حذف کنند.

همه بدانند! مواضع ما همان مواضعی است که بود، دشمنی آمریکا و رژیم صهیونیستی هم همان است که بود. تهدید میکنند که شرارت خواهند کرد. البتّه ما خیلی اطمینان نداریم و احتمال زیاد نمیدهیم که از بیرون شرارتی انجام بگیرد، امّا اگر شرارتی انجام بگیرد، قطعاً ضربه‌ی متقابلِ محکم خواهند خورد. و اگر به فکر این باشند که در داخل کشور فتنه راه بیندازند، مثل بعضی از سالهای قبل که راه انداختند، جوابشان را خود ملّت ایران خواهند داد، همچنان که در گذشته دادند. خداوند شما را موفّق و مؤیّد بدارد.

بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * وَ العَصرِ   اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ   اِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۹)

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

 خطبه‌های این نماز در مصلّای امام خمینی (ره) تهران ایراد گردید.

 سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۱۸۳
 این نعمت  بر صاحبان نعمت گوارا باد.
 سوره‌ی اخلاص؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. بگو: “او خدایى است یکتا؛ خداى صمد؛ نه کَس را زاده، نه زاییده از کَس، و او را هیچ همتایى نباشد.”»
 از بنیان‌گذاران جنبش فتح فلسطین، که در فروردین ۱۳۶۷ به دست عوامل رژیم صهیونیستی ترور شد.
 دبیرکلّ جنبش جهاد اسلامی فلسطین، که در آبان ۱۳۷۴ به شهادت رسید.
 بنیان‌گذار جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)، که در فروردین ۱۳۸۳ به شهادت رسید.
 از فرماندهان عالی‌رتبه‌ی حزب‌الله لبنان، که در بهمن ۱۳۸۶ به شهادت رسید.
 سوره‌ی عصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به عصرِ [غلبه‌ی حق بر باطل] که واقعاً انسان دستخوشِ زیان است؛ مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‌اند.»
برچسب‌ها:, , ,

روز قدس؛ روز افتخار و اقتدار و اتحاد

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی، امشب در پیامی تلویزیونی اهمیت راهپیمایی امسال روز قدس را بیشتر از سال‌های قبل ارزیابی و تأکید کردند: إن‌شاءالله راهپیمایی امسال، یکی از بهترین، پرشکوه‌ترین و باعزت‌ترین راهپیمایی‌های روز قدس خواهد بود.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
راه‌پیمایی روز قدس همیشه نشانه‌ی اتّحاد ملّت ایران و اقتدار ملّت ایران است؛ همچنین نشانه‌ی این است که ملّت ایران بر سر اهداف مهم و سیاسی و اساسی خود، پایدار و بااستقامت است. این‌جور نیست که شعار حمایت از فلسطین را بدهد، بعد که یکی دو سال بگذرد رها کند. چهل و چند سال است روز قدس ملّت ایران در راه‌پیمایی شرکت میکنند، در هوای سرد، هوای گرم، با دهان روزه، در سراسر کشور، نه‌فقط در شهرها؛ در شهرهای بزرگ، کوچک و روستاها. بنابراین راه‌پیمایی روز قدس یکی از افتخارات ملّت ایران است.

امسال این راه‌پیمایی به نظر من اهمّیّت بیشتری دارد. ملّتهای دنیا طرف‌دار ما هستند؛ آنهایی که ما را می‌شناسند، طرف‌دار ملّت ایرانند لکن برخی از سیاستها و دولتها که مخالفند، علیه ملّت ایران تبلیغات میکنند: وانمود میکنند وجود اختلاف را؛ وانمود میکنند وجود ضعف را. راه‌پیمایی شما در روز قدس همه‌ی این ترفندها و سخنان باطل را ابطال خواهد کرد.

امیدوارم ان‌شاءالله خدا کمکتان کند و راه‌پیمایی روز قدس یکی از بهترین و پُرشکوه‌ترین و باعزّت‌ترین راه‌پیمایی‌های این چند سال باشد.

والسّلام علیکم و رحمةالله

برچسب‌ها:, , ,